• خانه 
  • شهدا با شهدا 
  • تماس  
  • همه بدون موضوعبانوی کرامت 
      کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم کریمه اهل بیت کريمه، کوثر کوير... 
     یا امام رضا... 
      بفرمایید زیارت 
     خداوند حجاب را از جنس محبت افرید زندگینامه حدیث کتاب الکترونیکی دعا 
      اهميت صلوات 
     مناجات قرآن حکیمانه عالمان دین رهبری شهدا مناسبتها 
      شب قدر رمضان روز قدس ولادت امام حسن(ع) ماه رجب نوروز دهه فجر وفات حضرت معصومه سلام الله عليها محرم 
     گزارش داستان دفاع مقدس حماسه عاشورا 
      نقش زنان در حماسه عاشورا یا لثارات الحسین ... زیارت عاشورا زنی که ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشید.. خانم تازه مسلمانی که پسرش را فداي امام حسین کرد امر به معروف و نهی از منکر آرزوی ما 
     رسول اعظم پرسش از ما پاسخ از شما دست نوشته اجتماعی 
      شبکه های اجتماعی 
     دستان پیدا و پنهان تجاوز به یمن 
      توفان امید بيداري اسلامي تجاوز عربستان به یمن بمب هاي خوشه اي آل سعود خوشتن داري خود را از دست داد 
     نجم ثاقب 
      نقش بانوان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر سلام الله علیه نقش زنان در دوران حکومت امام مهدي(عج) زنان در انقلاب موعود(عج) پيمان نامه با امام عصر(عج) تعداد زنان در عصر ظهور رجعت زنان در زمان حضرت مهدی علیه السلام نقش زنان در قيام امام زمان(ع) زنان در دوران ظهور دكلمه دلنوشته از سلامتی مولامون غافل نشیم 
     زيارت مجازي تبليغ خانه دانلود احکام شرعی حجت الاسلام سید مرتضی نقیب پور 
      نماز وضو 
     بحث و گفتگو بارداری 
      اعمال مشترک همه ی ماهها 
     فرزند پروري اسلامي 
  • <-BlogTitle->

    <-BlogTitle->
    <-BlogDescription-> 
    قالب وبلاگ
    نويسندگان
    <-AuthorName->
    آخرين مطالب
    <-PostTitle->
    لینک دوستان
    قالب وبلاگ
    <-LinkTitle->
    قالب بلاگفا
    قالب های وبلاگ اسکین
    پيوندهای روزانه
    <-LinkTitle->
    قالب وبلاگ
    وبلاگ اسکین
    لینک های مفید
    اخبار ورزشی
    پنل پیام کوتاه
    
    پنل پیامک
    تزئینات داخلی | عسل چت
    <-PostTitle->
    <-PostContent->
    موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

    برچسب‌ها: <-TagName->

    ادامه مطلب
    [ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
    << مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    <-BlogAbout->
    موضوعات وب
    <-CategoryName->
    برچسب‌ ها
    <-TagName-> (<-TagCount->)
    آرشيو مطالب
    <-ArchiveTitle->
    لینک های مفید
    دانلود آهنگ جدید بابک جهانبخش
    حرکت کودک
    آتلیه عکاسی
    آق قلا
    انجمن فیزیک
    امکانات وب
    <-BlogCustomHtml->
    [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]
    • ریش
    • فراخوانی
    • دانلود رایگان
    دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

    دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

    <-BlogTitle->

    <-BlogTitle->
    <-BlogDescription->
    قالب وبلاگ
    <-PostTitle->
    <-PostContent->
    موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

    برچسب‌ها: <-TagName->

    دوست قرآنی

    منبع کد اهنگ

    بهترین کدها و بهترین دانلودها در

    پیغام ورود و خروج

    کد جاوا اسکریپت|خرید اینترنتی
    Online User

    پلاسکو

    01 بهمن 1395 توسط ستاره طیب

    یادداشتی ازعمق پلاسکو دوستان و همراهان عزیز امروز در ساعت های گذشته چندین نفر از شما عزیزان اعلام آمادگی کردید برای کمک کردن به حادثه پلاسکو تشکر میکنم که دغدغه مندید و خوشحالم که با شما در یک مسیر حرکت میکنم. ولی میخوام به نکته ای اشاره کنم که شاید نباید در این شرایط بگم ولی دلم طاقت نیاورد. اینو بدونید که اون آتش نشانی که جونش رو کف دستش گرفت و رفت تو ساختمان تا اموال ما از بین نره میتونه فرزند داشته باشه، همسر، پدر، مادر، برادر، خواهر و آدم هایی که دوستشون داره. بدونید که برای اضافه کاری نمیرن تو حریق چون بهشون تعلق نمیگیره بدونید که اونا هم مثل ما از پوست و گوشت و استخوان تشکیل شدن و در برابر آتش و آوار آسیب پذیرند. و اما بعد… عده ای در این شرایط از آسمان و زمین بد میگن و ناسزا و بد بیراه نشر میدن و همه تقصیر رو میندازن گردن مدیران (حالا کدوم مدیر نمیدونم، مالک، مدیریت شهری، شهردار، تجهیزات و …) و خیلی هم سعی میکنن کارشناسانه صحبت کنن به همین دلیل بر خودم واجب دونستم این مطلب رو بنویسم. بدونیم که: تا وقتی  همه میگن اون یکی، تا وقتی تو ماشین ها و منازل خودمون کپسول نداریم (کار کردن باهاش رو هم بلد نیستیم، فرق فوم،پودر و گاز رو هم نمیدونیم)، تا وقتی تو خونه کوله نجات و دستگاه فشار خون نداریم، تا وقتی کیف کمک های اولیه نداریم و ۴ تا وسیله اضطراری نگه نمیداریم، تا وقتی یه مانور تو زندگیمون جدی شرکت نکردیم همه رو به زور برامون گذاشتن (اگر رفته باشیم تازه)، تا وقتی برای شرکت در یه دوره امدادی و ایمنی هزینه نکردیم و نمیدونیم نقطه امن محله و خونه ما کجاست و دنبالشم نمیریم، این میشه نتیجه کار بزرگ میشیم، مدیر میشیم (دولتی و خصوصی) اون موقع است که آمبولانس و تجهیزات امدادی و نیروی انسانی متخصص برامون همون اهمیت رو دارن که موارد بالا تو خونه برامون داشتن یعنی فرهنگ ایمنی و امدادی نداریم یعنی نمیفهمیم #پیشگیری چیه و چقدر ارزون تر از عملیاته. این میشه نتیجه که تو کشور نسبت مطالبه قیمت مرغ و گوشت و روغن (که همه برای سلامتی فعلی ما مضر هستند) از مطالبه ایمنی و امدادی مون بیشتر و مهم تره این میشه که آدم ها با حضور بی دلیل و بی خود در محل حادثه امداد رسانی رو مختل میکنن این میشه که تاب آوری ما در بلایا تقریبا صفره. این میشه که در حوادث فقط دنبال مقصر می گردیم (که در حادثه ای مثل زلزله اونم نمیتونیم پیدا کنیم) این میشه که مدیر یه ساختمون براش آسانسور مهم تره تا سیم کشی اصولی ساختمان این میشه که تو سیستم دولتی اخراجی ها و آدم های ضعیف تر و توبیخ شده رو میفرستن واحد بحران. این میشه که تقریبا تو تمام ادارات دولتی بحران و بلایا پست و سمت نیست یه مقام تشریفاتی است که به یه نفر میگن تو با حفظ سمت قبلی مسئول بحران هم باش این میشه که اخطار عدم رعایت موارد ایمنی برامون شوخیه، دنبال حل کردنش با شیرینی و دستخوش و… هستم. به جان خودم تو این مورد فرهنگ رو باید تک به تک ایجاد کنیم تا شاهد شهادت این جوان های دسته گل نشیم. حالا منتقدان برن ببینن خودشون تو زندگی وضع ایمنی و امدادی شون چطوره بعد جیغ بزنن خواهش میکنم به اندازه دغدغه لاغر شدن و عمل بینی و مارک لباس و دیزاین خونه و دیدن فیلم و سریال مورد علاقه به ایمنی و امداد و بلایا هم توجه کنید، خواهش میکنم نگذارید یه امدادگر، آتش نشان، نجاتگر، تکنسین بخواد جور بی فرهنگی ما رو بکشه والسلام ضمنا اگر یه نفرم از آتش نشان های ما جونش رو از دست داده باشه تو حادثه پلاسکو برای من عزای عمومی است نه به معنای تعطیل شدن و کار نکردن به معنای ناراحت بودن غمگین بودن دعا کردن براش

     نظر دهید »

    زبان حال حضرت سكينه

    17 آبان 1394 توسط ستاره طیب

    بگو عمه بابا كجا ميرود

    كه لب تشنه از پيش ما ميرود

    گمانم كه از بهر ما كودكان

    به دنبال آب بقا مي رود

    تو گفتي نگردم جدا از حسين

    جدا از تو بابا چرا مي رود

    چنان گشته بيگانه از خويشتن

    كه با سر بر آشنا مي رود

    چنان مي رود او كه با رفتنش

    به دنبال او جان ما مي رود

    بگفتا تو را ميبرم پس چرا

    نبرده به همره مرا مي رود

    گمانم خدا گفته تنها بيا

    كه تنها به نزد خدا مي رود

     نظر دهید »

    کار امروز رو نندازیم فردا!

    27 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام علیکم

    امروز توفیق داشتیم مدرسه بریم و اتفاقا صبحگاه مدیر محترم مدرسمون سخنرانی داشتن ونکات اخلاقی رو میفرمودند گفتم برا شما ها هم بگم…

    هیچ موقع کار امروز رو نندازید فردا به این کار در فقه تسویف میگن یعنی امروز و فردا کردن…

    به یاد داشته باشید دنیای دیگه اینقدر وقت هست برا خوابیدن و کاری هم نداریم نگید شمای طلبه آخ جون پنج شنبه شد تا ظهر وقت دارم بخوابم…

    این دنیاست که دار تلاشه و باید کوشید….


    یه چیزم در مورد دعای توسل چون دوشنبه بود فرمودن

    ما هنگامی میتونیم بگیم دعای توسل به معنای واقعیشو خوندیم( یعنی طوریکه درمون اثر کنه )که از همه چیزای دنیوی فارغ بشیم و تمام توجهمون به دعا باشه نه اینکه نگاه کنیم امام چندم رسیدیم یا فکر کلاس و درس و خونه و این بحثا باشیم…

    امیدوارم مفید بوده باشه اگه اینطوره 5 صلوات برای تعجیل در ظهور آقا مرحمت بفرمایید….

     5 نظر

    مهدیا!

    23 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    مهدیا! وسعت نور مهربانیت را به کدامین جمله می توان سپرد

    در خود می نگرم و شرمنده خویشم از اینکه لحظه ای دعای فرجت در زندان تاریک دلم اسیر شود

    به دنبال کلید خوشبختیم غافل از اینکه کلید همین جاست در همین نزدیکی

    یا مهدی ادرکنی

     

     

    باران انتظار

    15 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    نشسته ام در انتظاری غریبانه تا که شاید تلالو وجود تو در کمان بلند آسمانیت رخ نشان دهد و تارو پود غریبانه غم را یکی یکی پاره کند چه عجیب است منتظران،سرود و ترنم عشق مولایشان را در دریای خروشان انقلاب بی امان سر دهند وفارغ از همه درد و رنجها در خلوتگه خود تو را صدا زنند و چه شیرین است این انتظار!

    جمعه های ظهور پیوندی ناگسستنی با آسمان دل زمینیان دارد آنهایی که سبد سبد گل عشق به پایت هدیه می کنند…

    گلی که به باران مهربانیت آنقدر سیراب می شود که آن بلبلکان غریب به سرور برمی خیزند و بالهای کوچک خود راچتر بزرگیت قرار میدهند و ندای “انا احبک” سر می دهند…

    گفته بودم دلگرمم کنید دست به قلم میشم مگه نه!

    ❀بفرمایید تقدیم نگاه های مهربان شما بازدیدکننده ها❀

    ☜نظر فراموش نشه لطفاً☞

     5 نظر

    خدایا چه شدست...

    14 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    قاصرم زمزمه عبدِ تو را

    درِ گوش همه عالم و آدم بکنم

    اینکه تو به من و ما و همه کون و مکان

    نظر لطف خودت را کنی  و در نزنم

    به چه معناست دگر…

    تو بگو این شود آیا به همان مقصدِ مقصود،سفر

    چه بگویم که زبانم نتواند که بگوید همه آنکه به من دادی و من از پس آن میگذرم

    به خودم آمده ام لیک! همان هم به نظر لطف تو انجام شدست

    خدایا چه شدست

    پرتوی مهر تو در من طنین افکندست

    ولی افسوس که من پاسخ آن مهر گرانبار تو را همچنان در نم تاریک  درونم به سکوتم  دادم

    چه شدست….

    یا علی

    لطفا قلم بنده را نقد بفرمایید

    اگه دلگرمم کنید بازم دست به قلم میشم



     10 نظر

    علتهای اختلاف بین زن ومرد(2)

    12 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    فاش کردن  راز زندگی و نقطه ضعف ها

    یکی از علل اختلاف در زندگی بیان کردن خصوصیات زندگی توسط مرد یا زن برای نزدیکان مثل خواهر و خاله و مادرو… است.برخی از زنان و مردان دوست دارند آبروی اجتماعی آنان نزد والدین و اقوام حفظ شود و آنان در نزدیک دیگران و بستگان از آبرو و منزلت و مقام برخوردار باشند.اگر مشکلی هست خودشان حل کنند ومسائل از محدوده منزل فراتر نرود.لذا گفتن مسائل جزئی و خصوصی زندگی را برای والدین و دیگران زن یا مرد را به شدت ناراحت می کند و موجب درگیری می شود.

    انشاالله به درمان روزهای آتی میپردازیم

    لطفا نظر بدین که:

    به نظر شما مسائل جزئی وخصوصی را زن حتی به مادرش نباید بگوید؟؟؟؟؟؟

    و تا چه حد موافقین مشکلات نباید ازمحدوده منزل فراتر رود پس جایگاه مشورت چه می شود؟؟؟؟؟؟

     2 نظر

    توبه از گناه

    12 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    یکی از علما می فرمود: روزی خانمی به من تلفن زد و گفت:من مشکلی دارم می خواهم مرا راهنمایی کنید گفتم : مشکل شما چیست؟گفت : من از اول از اهل سنت بودم و بعد وقتی کتابی که پیرامون سرگذشت اشخاصی که خدمت امام زمان علیه السلام رسیده اند را خواندم شیفته مکتب تشیع شدم و مطالعات زیادی در این زمینه دارم و دائما از خدای تعالی خواسته ام که من هم خدمت امام زمان برسم و سه مرتبه در خواب خدمت امام زمان رسیدم ولی در هر سه دفعه  مثل اینکه آن حضرت از من غضبناک و ناراحت بودند و روی از من بر می گرداندند و نمی گذاشتد صورتشان را ببینم و من از این برخورد و عمل آن حضرت بسیار نگران بودم.

    گفتم:شاید مشکل اخلاقی داشته باشید که باعث شده امام زمانتان از شما ناراحت باشند خوب است قدری فکر کنید و بینید شما چه اخلاق زشتی دارید که باعث شده آن حضرت از شما ناراحت باشند.

    در حین گفتگو آن خانم با اشک و گریه شدیدی گفت:بله حاج اقا من از تماس و اختلاط با نامحرمان ابائی ندارم

    گفتم:باید مشغول جهاد بزرگی شوید و اولین کاری که باید انجام دهید توبه است و دیگر هرگز با نامحرمان اختلاط نداشته باشید و در حفظ حجاب و عفاف خود آن گونه که قرآن می فرماید مواظب باشید.در اینجا بعضی از آیات قرآن را برای او خواندم و سپس افزودم : بزرگترین جهاد زن عفاف و حفظ حجاب است.راه و روش توبه را به او گفتم و چند کتاب به او معرفی کردم.

    او خداحافظی کردو بعد از مدتی بازآن خانم تماس گرفت و با اشک و گریه که این بار اشک و گریه او از ناراحتی نبود بلکه اشک شوق و شادی بود گفت:

    پس از توبه نصوح که کردم و توسلات  شدید دیشب در عالم رویا مورد عفو آن امام عزیز قرار گرفتم و توبه ام را پذیرفتند و من با آن حضرت عهد بسته ام دیگر تا آخر عمر گاه نکنم و در حفظ حجاب و عفاف خود کوشا باشم

    کتاب ملاقات بانوان با امام زمان،ص 63

     3 نظر

    نگاهمون باید به زندگی عوض بشه

    12 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    از مشق عشق براتون میگم:

    به قول سهراب سپهری :

    چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
    واژه ها را باید شست، واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
    چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت
    فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
    دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
    زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است


    حکایتی هست که شنیدم گفتم بگم بد نیست:یه آقایی با چند تا بچه شیطون سوار اتوبوسی شده بودند و از سر و کول همه بالا میرفتن بعد یکی از مسافرا با عصبانیت خطاب به باباهه گفت آقا!این بچه هست که تو تربیت کردی!!!!!!ایشونم میگه ما الان از بیمارستان اومدیم مادر این بچه ها قرار هست تا چند دقیقه دیگه بمیره!اینه که اینا رو آوردم بیرون تا از محیط درد و رنج دور باشن بعد همگی گفتن بذارید از سر و کولمون بالا برن

    آره دیگه نگاهشون عوض شد….


    قبل ازدواج چشمامونو باز کنیم

    بعد ازدواج چشمامونو ببندیم

    (منظور دومیه اینه که اینقدر از هم نقد بی مورد و عیب تراشی نکنیم)


    مواظب باشید با چشمان بسته نیفتید یه وقت!

     1 نظر

    آغاز دهه مبارک فجر مبارکباد!

    11 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

     

     1 نظر

    بزرگترین پرده بین خودت وخدا

    09 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    بزرگترین پرده بین خودت و خدا

    خودبینی و من من کردنه

    یادت باشه به همسرت نگی من فلان من این شکلی من اینطوری…

    چه خوبه تو همه چیزا و کارا همیشه خدا را ببینیم اون موقع است که زندگی زیبا میشه

    امروز اولین روز بقیه عمر ماست،اگر اولش به فکر آخرش نباشی،آخرش به فکر اولش می افتی….!!؟



     4 نظر

    مبارک باد

    08 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    پیشاپیش میلاد یازدهمین حجت خداوند، مظهر حسن و نیکی، امام حسن عسکری علیه السلام  بر رهروان صدیقش مبارک باد!…


    سخناني از امام حسن عسکري علیه السلام :


    تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.


    از افشاى اسرار و رياست‏جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند.


    عبادت کردن به زیادی نماز و روزه نیست بلکه حقیقت عبادت زیاد در کار خدا اندیشیدن است.



    ازشهرت ورياست طلبي بپرهيز كه اين دو ، سرانجام انسان را به هلاكت مي رسانند.


    هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه كند، او را زينت بخشيده; و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است.


    جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلگیر شوند.



    هر كه به نشستن در جاهاي معمولي مجلس پسنده كند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت مي فرستند تا برخيزد.


    دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.


    بهترين دوست و برادر، آن فردى است كه خطاهاى تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند.


    بر طاعت خدا صبر کن ، از معاصي خدا صبر کن ، دنيا همان ساعتي است ، آنچه رفته نه شادي دارد و نه غم ، آنچه نيامده نداني که چيست ؟
    بهمان ساعتي که در آني صبر کن همچنان باشد که تو رشک برده شده اي.


    خنده بی جا از نادانی است.

    مؤمن برای مؤمن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.


    دل نابخرد در دهان اوست و دهان خردمند فرزانه در دل او.



    کسی که با خدا مانوس شد از مردم گریزان می گردد.


    تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است.


     7 نظر

    راه درمان" توجه بیشتر زن و شوهر به حرف دیگران" به عنوان یکی از علل اختلاف

    08 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    اولا عذرخواهی میکنم یه کم مطلبو دیر نوشتم چون بیشتر میخواستم نظر داده بشه ….

    بریم سراغ اصل بحث که راه درمان باشه

    1-در این مواقع ما نباید خیلی حساس باشیم،زیرا امکان داردبسیاری از حساسیتهای زن و مرد نسبت به یکدیگر از سوء ظن و بدگمانی سرچشمه بگیرد.که باید دانست آثار و عواقب بدگمانی چه می باشد.و از طرفی زن و مرد وظیفه دارند با تدبیر از به وجودآمدن بدگمانی جلوگیری کنند و با آشنایی با مسائل اخلاقی اعتماد یکدیگر را نسبت به هم جلب نمایند.

    2-عاقلانه نیست ما به حرف دیگران صد در صد اعتماد کنیم،زیرا دیگران هم شاید اشتباه کنند و در فرض اینکه اشتباه نکنند،وقتی ما میبینیم توجه بیش از حد به حرف دیگران و عدم توجه به همسر باعث ناراحتی و منشا بروز اختلافات می شود.باید سعی کنیم ضمن رعایت حقوق دیگران،از این توجه بیش از حد به دیگران اجتناب کنیم.

     1 نظر

    مشاوره میدین؟

    06 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    یکی از دخترای فامیل چند روز پیش آمده بود منزل ما ایشون از اون دخترای به شدت حساس و از اونایی هستش که زود از حرف این و اون تاثیر میگیره ولی زودم گول میخوره اینو دیدم که میگم بعد از لحاظ تیپ و قیافه هم جوری هستش که تا حالا کلی خواستگار داشته یعنی از 12 13 سالگی بگیرین تا الان که 20 سالشه یعنی میخوام بگم کافیه چشم یه پسر بهش بیفته ناخداگاه مجذوبش میشه ولی به دلیل سختگیریهای  زیادی که پدرش تو امر ازدواجش داره (به حد وسواس)تا حالا دخترشو نفرستاده خونه بخت بعدم حتی اینقدر روی دخترش تعصب داره که مانعش میشه بره دانشگاه ایشون علاقه فوق العاده و هوش فوق العاده توی زبان داره کلاسای مختلفی هم رفته موقع کنکور که شد امتحانو شرکت کرد و قبول شد ولی باز پدرش ترسید بفرستدش دانشگاه.بعد برای اینکه دخترش مشغول به درس باشه فرستادش حوزه الانم یه ترم خونده منتها بدون هیچ علاقه ای و تنها به اجبار خانواده حتی میدونید چی میگفت؟

    میگفت الان که سنم بالاتر رفته هیچ، وقتی هم میپرسن دخترتون چی خوندن و خانواده میگن حوزه تحصیل میکنه کلی خواستگارام کمتر شده…

    نظر بدین لطفا

     5 نظر

    حکیمانه

    05 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    مردی عارفی را گفت:مرا پندی ده!گفت:از خدا چنان شرم دار که از یکی از خویشانت.

    یکی از دانشمندان،در آموختن دانش خویش به دیگران دریغ می ورزید.او را گفتند:خواهی مرد و دانش خویش را به گور خواهی برد.گفت:این را دوست تر از آن دارم که آن را به نااهل بسپارم.

    برگرفته از کتاب کشکول شیخ  بهایی

     3 نظر

    علتهای اختلاف بین زن ومرد(1)

    05 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام

    قرار گذاشته بودم که چکیده ای از مطالب  کتاب آیین همسرداری در زندگی حضرت فاطمه(س) را براتون تو وبلاگم در حد امکان قرار بدم می بینید که به قولم وفا کردم…

    “یکی از علل اختلاف بین زن وشوهر توجه آنان به حرف دیگران است به گونه ای که حرف دیگران  را بیشتر از حرف همسرش گوش می دهد و زودتر تحت تاثیر قرار می گیرد به عنوان مثال برخی از مردان چندان توجهی به مطالب و سخنان همسرشان ندارند.اما اگر اقوام و بستگان سخنی بگویند زود توجه میکنند و سریع عکس العمل نشان می دهند،و یا بعضی از خانمها هر چه شوهرش می گوید،چندان توجهی ندارد،ولی زمانی که بستگان و یا زن همسایه و همکارش چیزی بگوید،کاملا گوش می دهد و سریع در برابر شوهر حساسیت از خود نشان می دهند این بی توجهی زن و مرد نسبت به حرف همسر و زود تاثیر پذیری از حرف دیگران باعث بی اعتمادی به طرف مقابل می شود و به تدریج منشا بروز ناراحتی در کانون گرم خانواده می شود….”

    می پرسید خب راه درمان چیه؟؟؟؟

    منتظر بمانید در بخشی دیگر حتما به درمان می پردازیم فعلا اگر نظری دارید بفرمایید….

     2 نظر

    بهترین زنان

    05 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    حضرت صدیقه سلام الله علیها فرمودند:

    بهترین چیز برای زنان آن است که نه آنان مردان را ببینند و نه مردان آنها را.بحار الانوار،ج43،ص54و84


     2 نظر

    نظر شما چیه؟

    04 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام

    چند روز پیش کلاس اخلاق، مدرسمون برگزار میکرد بعد ما هم توفیق داشتیم شرکت کردیم و یکی از دوستان انتقاد کرد از عملکرد حوزه و می گفت:

    “چرا اینقدر که به مسئله حجاب پرداخته میشه به اخلاق پرداخته نمیشه…

    ماها که وارد حوزه شدیم اگه بی حجاب بودیم که پذیرشمون نمیکردن پس حجابو تا حدی که واجبه رعایت میکنیم چرا حالا همش گفته میشه باید رو بگیرین و…

    همین که موهامون بیرون نیست و چادر میپوشیم کفایت میکنه حالا برای چی به رنگ لباسمون گیر میدن که مثلا روشن نباشه

    و نیز میگفت آخه من تو روستا زندگی میکنم و باور کنیین حجاب من از همه اهالی روستا بهتره آنچنان که توی چشم همه هستم و موقعی که میخوایم بریم مهمونی همش با مادرم بحثمون میشه چون ایشون میگه روشن بپوش تو که جوونی چرا تیره میپوشی شال صورتیتو سرت کن مثل دخترای دیگه فامیل آخه من چی بگم رو حرف مامانم حرف بزنم و بگم نه حوزه گفته در معرض دید نامحرم تیره بپوشین و رنگای روشنو اختصاص بدین تو حریم خونه!!!!

    در جوابم فرمودن که چون حجاب ظاهر آدمو نشون میده و عقل مردمم به چشمشونه لذا حجاب بحثش مهمتره تا اخلاق…”


    نظر شماها چیه؟؟؟

     3 نظر

    بالاترین عبادت به این راحتی از دستش ندین

    03 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    امام صادق علیه السلام:هیچ زنی نیست که آب به همسرش بنوشاند،مگر اینکه اینکار برای آن زن از عبادت یک سال که روزهایش روزه باشد و شبهایش به عبادت بایستد بهتر است و خداوند به پاداش هر جرعه آبی که به همسرش می دهد برای او در بهشت شهری میسازد و شصت خطا از خطاهای او را می بخشد.نهج البلاغه،حکمت 136(131)

    ————————————————————————————————————————————————————-

    بهتون پیشنهاد میدم کتاب آئین همسرداری در زندگی حضرت فاطمه (س)نوشته اسدالله محمدی نیا را حتما بخونین

    حالا من سعی میکنم واسه شما دوستان چکیده ای از مطالبشو دربیارم تا استفاده کنید

    به قید حیات روزهای آتی در خدمتم منتظر بمانید…

     1 نظر

    باز جمعه ای دیگر گذشت ...

    03 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام

    آقای مهربون غروب جمعه که نزدیک میشه دلمون میگیره پس کی قراره انتظار به سر برسه

    میدونم سیاهی گناه رو قلبم نشسته  آب توبه را ریختم ولی اینقدر دلم کدر شده که نمیدونم گنجایش پاک کردن گناهامو داره یا نه

    خجالت زده ام آقا

    لحظات انتظار اونم انتظار منجی بشریت شیرینه شیرینه شیرینه به امید تعجیل در ظهورتان آقای خوبم

    اللهم عجل لولیک الفرج

     1 نظر

    دانلود کتاب آشپزی

    03 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام

    حتما تعجب کردین چی شد یهویی رفتم سراغ آشپزی اینو کتابخانه امید ایران واسم ایمیل کرده بود گفتم شما خانمای نو عروس اگه بلد نیستین استفاده کنین البته راه ورود آقایون بازدید کننده هم بازه

    چه اشکال داره تو خونه به خانمتون کمک کنین تازه اگه احیانا خانمتون بلد نیست کلی افتخاره براشون بله…

    دلتون آب افتاد آره !حتما غذاهاشو اگه مدلشو پسندیدین پخت کنین و یه دعا هم واسه ما بعدی که نوش جان کردید بکنین

    اگرم حوصله دانلود ندارین با اینکه دو سه دقیقه بیشتر طول نمیکشه بگین واستون یه چندتایی بفرستم

     

    دانلود

     1 نظر

    خوبه بدونیم

    02 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    سلام

    امشب سخنرانی آقای قرائتی رو گوش دادین؟

    صحبتاشون همیشه برام جالبه و مفیده…

    دیدین بعضی ها دائم گناه میکنن و میگن امام زمان این شکلی زودتر میان!!

    اما به حدیث خوب توجه نکردن که می فرماید وقتی جهان را ظلم فرا گرفت حضرت ظهور میکنن نه اینکه هر موقع ظالم زیاد شد

    یه مطلب زیبای دیگه که میشه در شبهه در رابطه با طول عمر امام زمان و اینکه مگه ایشون با بقیه فرق دارن و پیر نمیشن جواب داد هستش اونم به اینصورت ایا تا بحال دقت کردین که موهای مژه ها و ابروها با گذر زمان ثابتند بر خلاف موهای سر و صورت

    خب خدایی که تونسته کاری کنه که موهای مژه و ابرو با گذر زمان عوض نشه همون خدا هم میتونه کاری کنه امام زمون زیاد عمر کنه و پیر نشه…

     2 نظر

    متن پیام رهبری به جوانان دراروپا و امریکای شمالی

    02 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
    به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

    حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
    سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود.

    تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.


    این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
    شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است.

    اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
    خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد.

    من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود.

    اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید.

    من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
    من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند.

    امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد.

    این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

    21st Jan. 2015

    Seyyed Ali Khamenei

    در آدرس زیر میتونید متن انگلیسی پیام رو هم ببینید


    http://roshangari.ir/group/30880-



     2 نظر

    لبیک یا رسول الله...........

    01 بهمن 1393 توسط ستاره طیب

    از جلوه ی گل نشان سرمد خیزد
    وز بوی گلاب نام احمد (ص) خیزد
    در هر نفسی که می رود بر صلوات
    آوای درود بر محمد (ص) خیزد

    لبیک یا رسول الله………..
    التماس دعا……….

     

     

     2 نظر

    محکومیت هتک حرمت به ساحت نورانی محمد مصطفی(ص)

    30 دی 1393 توسط ستاره طیب

    ای مسلمان سکوت جایز نیست
    وقت فریاد هر مسلمانی است

    عالمی غرق در مصیبت شد
    به رسول خدا اهانت شد

    جهد شیطان‌پرست، بی‌اثر است
    زان که از نور عشق بی‌خبر است

    عشق احمد اساس دین خداست
    شکر ایزد محبت طاهاست

    پاک‌تر از نسیم و از شبنم
    جسم و جان پیمبر اعظم

    شعر حافظ به وصف او چه نکوست
    “همه عالم گواه عصمت اوست»

    هرچه خواهی به زعم خویش بکوش
    نور احمد نمی‌شود خاموش

    کوری چشم دشمن غافل
    حق کند نور خویش را کامل

    شده بیداری مسلمانان
    آتش جان دشمن قرآن

    به فدای پیمبران سرِ ما
    مرگ بر دشمن پیمبر ما

    ای جهان عهد نور نزدیک است
    ماجرای ظهور نزدیک است

    طالب خون انبیاء مهدی
    وارث دشت کربلا مهدی

    خیز و تیغ از نیام بیرون آر
    بر گلوی ستمگران بگذار

    حاج سعید حدادیان، مداح اهل بیت(ع)

     3 نظر

    سخت ترین!؟

    27 دی 1393 توسط ستاره طیب

    در مجلس كسريٰ سه تن از حكما جمع آمدند: فيلسوف روم و حكيم هند و بزرجمهر. سخن به آنجا رسيد كه

    «سخت‌ترين چيزها چيست؟».
    رومي گفت: پيري و سستي با ناداري و تنگدستي.
    هندي گفت: تن بيمار با اندوه بسيار.
    بزرجمهر گفت: نزديكي اجل با دوري از حسن عمل.
    همه به قول برزجمهر باز آمدند.
    ***
    دلم مي‌خواهد من هم «سخت‌ترين»ِ خودم را پيدا كنم. مي‌نشينم رو به روي آينه. مي‌نشينم تا «سخت»هايم را يك به يك بشمارم و خودم را ببينم كه چگونه مي‌شكنم. زل مي‌زنم به چشم‌هاي خودم توي آينه و فكر مي‌كنم: «سخت‌هاي من چيستند؟»
    ***
    پسركم گريه‌كنان به در مي‌كوبد. سراسيمه مي‌دوم و در را باز مي‌كنم. دست‌هايم را با تمام توان مي‌گشايم و همة آغوش مادرانه‌ام را نثارش مي‌كنم. با تمام وجود به سينه‌ام مي‌فشارمش. هنوز ضجّه مي‌زند.
    ـ چه شده گل مادر؟ چرا گريه مي‌كني؟
    صداي بغض آلود كودكانه‌اش قلبم را مي‌فشارد: يكي از بچه‌ها هُلَم داد، خوردم زمين، نگاه كن.
    كف دست‌هاي كوچك و لطيفش خراشيده شده است. مضطرب مي‌شوم. ديدن ناراحتي پارة تنم خيلي سخت است.
    ***
    تلفن را بر مي‌دارم و شمارة آشناي هميشگي را مي‌گيرم. مادرم گوشي را بر مي‌دارد. صدايش خسته و لرزان است. قلبم به لرزه مي‌افتد: مادرجان! طوري شده؟ اتّفاقي افتاده؟
    ـ از ديشب تا حالا قلبم درد مي‌كند. اصلاً نتوانسته‌ام از جا بلند شوم. حالم خوب نيست.
    بغض گلويم را مي‌گيرد. مضطرب مي‌شوم. سراسميه گوشي را مي‌گذارم و دوان دوان خود را تا خانة‌ مادرم مي‌رسانم. ديدن ناراحتي او خيلي سخت است.
    ***
    ناگهان همه چيز در هم مي‌پيچد. خورشيد تاريك مي‌شود. كوه‌ها پراكنده، درياها برافروخته، ستاره‌ها بي فروغ … صحراي محشر است:


    وَ لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميمًا * يُبَصّرُونَهُمْ يَوَدّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أخيه ِ* وَ فَصيلَتِهِ الّتي تُؤْويهِ * وَ مَنْ فِي اْلأرْضِ جَميعًا ثُمّ يُنْجيهِ *كَلاّ إِنّها لَظي‏ ؛

    «در آن روز هيچ دوست صميمي، سراغ دوستش را نمي‌گيرد. آن‌ها را نشانشان مي‌دهند [ولي هر كس گرفتار كار خويش است]، چنان است كه گنه‎كار دوست مي‌دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند و همسر و برادرش را و قبيله‌اش را كه هميشه از او حمايت مي‌كرد؛ و همة مردم زمين را، تا ماية نجاتش گردند. امّا هرگز چنين نيست [كه با اين‌ها بتوان نجات يافت]، شعله‌هاي آتش سوزان است».
    ***
    همچنان جلوي آينه نشسته‌ام. به چشم‌هايم توي آينه نگاه مي‌كنم. سرخِ سرخ، آينه ترك خورده است، دل من هم. من هم به حرف برزجمهر باز آمدم.

    نظیفه سادات موذن-طلبه سطح3


     نظر دهید »

    اوج پرواز

    24 دی 1393 توسط ستاره طیب

     2 نظر

    چه کنیم فرزند زیبا و با هوش داشته باشیم؟

    24 دی 1393 توسط ستاره طیب

     

    * زنان کاسنی بخورند تا خون آنان زیادتر گردد، و فرزند زیبا از آنان به وجود آید.

    * خوردن گلابی توسط پدر سبب زیبا یی فرزند می شود.

    * به زنان باردار گلابی بدهید که اخلاق فرزند شان نیکو کند ، قلب را جلا می دهد و دردهای درون را به اذن خداوند شفا می دهد.

    * خوردن گلابی مایه قلب ، پاکی معده ، صفای دل ، دلیری و زیبایی بچه می شود.

    * خوردن کندر توسط زن بادار باعث باهوش شدن ، پاکدلی ، دانایی و شجاع شدن پسر و خوشخو شدن و نیکو شدن دختر می شود. خوردن کندر دل را محکم و تحمل را زیاد می کند.

     نظر دهید »

    خانه ویران

    20 دی 1393 توسط ستاره طیب

    پیامبر صلی الله ‏علیه ‏و‏آله وسلم فرمودند:

    قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِكْمَةِ كَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا یَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛

    دلى كه در آن حكمتى نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى كه خداوند، بهانه‏ اى را براى نادانى نمی ‏پذیرد.

    بحارالأنوار، ج 78، ص 173

    12


     1 نظر

    جمله کوتاه و پر مغز

    20 دی 1393 توسط ستاره طیب

    مقام معظم رهبری:

    اگر در یک جمله ی کوتاه از من بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید،خواهم گفت:

    تحصیل،تهذیب و ورزش


     نظر دهید »

    سعی کنید بخونیدش

    20 دی 1393 توسط ستاره طیب


    در زمان پیامبر مردی بود که گذشته ی خیلی سختی گذرانده بود ؛ روزگاری که از روی تنگ دستی حتی نمی توانست خوراک زن و کودکان خود را فراهم کند .

    یک جمله ، فقط یک جمله توانست زندگی او را سامان دهد .

    و اما آن جمله . . .

    لطفا به ادامه مطلب بروید

    ادامه »

     نظر دهید »

    میلاد مبارک باد

    18 دی 1393 توسط ستاره طیب

    رسول اکرم صلی الله علیه و آله:تقوای کامل آنست که آنچه را نمیدانی یاد بگیری و به انچه میدانی عمل نمایی…
    ˙·٠•●میلاد رحمه للعالمین و صادق آل محمد مبارک باد●•٠·˙

     نظر دهید »

    ویژه نامه هفته وحدت

    16 دی 1393 توسط ستاره طیب

     

    قرآن و وحدت آفرینى

    وحدت در قرآن (1)


    وحدت در قرآن (2)

     نظر دهید »

    فرصت‌هایی برای رشد

    16 دی 1393 توسط ستاره طیب

    برای همه پیش می‌آید که در طول زندگی خود کسی که دوست دارند، به او نیاز دارند، یا چیزی که تصور می‌کردند برایشان می‌ماند را از دست بدهند. اما همین از دست دادن‌هاست که ما را قوی‌تر کرده و به سمت فرصت‌هایی برای رشد و شادی در آینده هدایت می‌کند. گاهی اوقات برای اینکه بتوانید دوباره متولد شده و مدلی قوی‌تر و باهوش‌تر از خودتان شوید، باید اول کمی از درون فرو بریزید.

    ۱. شما آن چیزی نیستید که در گذشته برایتان اتفاق افتاده. گذشته شما هر چقدر هم که دردناک بوده باشد، آینده، روشن و پاک در مقابلتان است. شما دیگر عادت‌های گذشته‌تان نیستید. دیگر شکست‌های گذشته‌تان هم نیستید. دیگر آن چیزی نیستید که روزی دیگران با شما رفتار می‌کردند. شما همان چیزی هستید که همین الان تصور می‌کنید هستید. درست همان چیزی که همین الان مشغول انجام آنید.

    ۲. به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید. شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمی‌تواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهام‌بخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه می‌دهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که می‌تواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.

    ۳. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است. بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابل‌انتظار است. آدمها کارشان را از دست می‌دهند، بیمار می‌شوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهند. وقتی جوان‌تر هستید و همه چیز خوب پیش می‌رود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانه‌ترین و گاهی سخت‌ترین کاری که در چنین موقعیت‌هایی می‌توانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر می‌کند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر می‌رسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قوی‌تر شدن به ما می‌دهند.

    ۴. اشکالی ندارد که برای مدتی از هم بپاشید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و هیچ نیازی نیست که مدام ثابت کنید که همه چیز خوب پیش می‌رود. همینطور نباید نگران باشید که بقیه چه فکری می‌کنند. اگر لازم است گریه کنید، اشک ریختن عملی کاملاً سالم است. هر چه زودتر این کار را بکنید، زودتر خواهید توانست دوباره لبخند بزنید. و لبخند زدن همیشه به معنی خوشحال بودن فرد نیست. گاهی اوقات به این معنی است که آنقدر قوی هستند که در مواجهه با مشکلاتشان لبخند بزنند.

    ۵. زندگی شکننده، ناگهانی و کوتاهتر از آن چیزی است که تصور می‌کنید. ممکن است فردایی نباشد. همین الان یک نفر مشغول ریختن برنامه‌ای برای فردای خود است بدون اینکه بداند همین امروز می‌میرد. ناراحت‌کننده است اما واقعیت دارد. پس سعی کنید از زمانتان هوشمندانه استفاده کنید و قدر زندگی را بدانید. هر لحظه از زندگی هدیه‌ای است از جانب خداوند برای شما. سعی نکنید با مشغول کردن خود به مسائل ناراحت‌کننده آن را هدر دهید. وقتتان را صرف چیزهایی کنید که شما را به سمت مقصدی که در نظر دارید پیش می‌برد.

    صفحات: 1· 2

     نظر دهید »

    یک قدم تا خدا

    16 دی 1393 توسط ستاره طیب

    تلفن خدا…

    الو…

    سلام، منزل خداست؟

    این منم، مزاحمی که آشناست…

    هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است…

    ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست…

    شما که گفته ای پاسخ سلام واجب است…

    به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست؟…

    الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع می شود…

    خرابی از دل من است یا عیب سیم هاست؟


    زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم،


    زندگی نام نکوییست که خارش کردیم،


    زندگی نیست به جز نم نم باران بهار،


    زندگی نیست به جز دیدن یار،


    زندگی نیست به جز عشق،


    به جز حرف محبت به کسی،


    ورنه هر خار و خسی،


    زندگی کرده بسی!


    زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،


    دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد!


    ما چه کردیم در این فرصت کم؟…

     نظر دهید »

    یا مهدی

    15 دی 1393 توسط ستاره طیب

     

    یا ابا صالح المهدی:

    باران؛ هر صبح و شام نامت را با عشق در قلبش انشاء میکند

    باشد که بیایی و این انتظار جانکاه را پایان دهی…

     3 نظر

    اگر بندگی اش را میکردیم چه میکرد؟

    15 دی 1393 توسط ستاره طیب

    آیت ا… بهجت(ره):

    با تمام وجود گناه کردیم، نه نعمتهایش را ازما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد،

    اگر بندگی اش را میکردیم چه میکرد؟

     

     1 نظر

    مراقبت زبان

    15 دی 1393 توسط ستاره طیب

    آيت الله حسن زاده آملي:
    «يکي از اهم مراقبات اين است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد…
    وقتي واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و کثيف مي شود؛ يعني قلم او هرزه و نوشته هايش زهر آگين خواهد شد».

    تا دهان بسته نشود دل باز نمي شود
    تا عبدالله نشوي عندالله نمي شوي

    (مجموعه مقالات آيه الله حسن زاده، ص 126)

     1 نظر

    توصیه های آیت الله بهجت درباره غذا خوردن

    15 دی 1393 توسط ستاره طیب

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنه الله علی اعدایهم اجمعین

    یکی از توصیه های مرحوم آیت الله العظمی بهجت برای تندرستی این است که در غذا، اعتدال داشته باشیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم. ایشان در این باره می گویند:

    «اعتدال در غذا برای سلامتی مزاج خیلی مفید است. اگر انسان همیشه به نان خوردن عادت داشته باشد، بهتر است گاهی برنج بخورد؛ و اگر همیشه برنج می خورد، بهتر است گاهی نان و یا آش بخورد و تنوع در غذا داشته باشد.

    شخصی دندانش درد می کرد، نزد طبیب رفت که آن را بکشد؛ طبیب گفت: «اگر سر درد گرفتی، سرت را هم می کشی؟! اعتدال معده، دندان درد را هم برطرف می کند.» و بالاخره آن آقا دندانش را نکشید.» (1)

     

     

    عمل به طبّ مأثور از اهل بیت علیهم السلام

    با توجّه به این که علم الهی معصومین علیهم السلام، محدود به امور معنوی نیست؛ قطعا اگر درباره مسائل طبّی و امور مربوط به تندرستی، توصیه ای داشته باشند، بهترین توصیه است. اگر روایتی از معصوم (علیه السلام) صادر شده باشد، شکی در صحّت آن نیست. هرچند بسیاری از معارف اهل بیت به دست ما نرسیده است، اما در میان همین مقداری که در دسترس ماست گنجینه های گران بهایی یافت می شود که عمل به آن نجات بخش است.

    از توصیه های برخی از بزرگان، عمل به دستورات طبّی است که از ایشان (علیهم السلام) به دست ما رسیده است.

    آیت الله العظمی بهجت در این باره می فرمایند:

    «مرحوم مجلسی در یکی از مؤلَّفاتش نوشته است: «اگر انسان به طبّ مأثور از ائمّه اطهار علیهم السلام عمل کند، به بیماری مبتلا نمی شود؛ زیرا آن ها عالِم به خواصّ مأکولات و سبزی ها و چیزهای دیگر هستند.» بنده هم فی الجمله دیده ام شخصی به طبّ مأثور عمل کرد، حدود هشتاد سال داشت و مریض نشده بود. زمانی که ما در نجف بودیم و وبا زیاد شیوع داشت، ایشان به عیادت بیماران می رفت، با این حال به بیماری دچار نشد و فقط در اواخر عمر مرضش این بود که به نماز جماعت نمی آمد و به استراحت می پرداخت. البته برای کارهای دیگر بیرون می آمد و نمی دانم که آیا در وقت وفات مریض شد و یا خیر.» (2)

    و درجایی دیگر می فرمایند:«انسان می تواند با رعایت آداب شرعی و دستورهای دینی، از اطبّاء مستغنی شود. آقایی به فرزندانش تذکّر می داد: سفارش در فلان دفتر نوشته ام و آن این است که هر روز صبح، یک عدد سیب میل کنید، و کاری به دکترها نداشته باشید. آقایی که نود الی صد سال سن داشت، می گفت: هر صبح یک سیب رنده می کنند و من می خورم و می توانم از جا بلند شوم و در طول سال، در خانه سیب نگه می داریم.» (3)

    در تأیید کلام بالای آیت الله العظمی بهجت(ره)، مطلبی را از شیخ محمدتقی بهلول (ره) نقل می کنیم:«نسبت به بقیه مردم خیلی کمترمریض می شوم… به دود محتاج نیستم، خوراکم را از روی طب الرضا می خورم…

    بگذارید تاریخش را برایتان خلاصه کنم؛ خلاصه اش این است که خلفای عباسیه از بس که به حیات خود پابند بودند که صحیح و سالم باشند، هر کدام در پایتخت خود یک دکتر اروپایی دائمی داشتند که هر وقت محتاج شدند به او مراجعه کنند. مأمون هم یک دکتر داشت. وقتی که امام رضا(علیه السلام) را ولیعهد خود کرد، یک روز در مجلس مأمون، امام رضا (علیه السلام) با آن دکتر روبه رو شدند. آن دکتر از ایشان پرسید: «جدّ شما با این‏که تصدیق طبابت کرده و گفته: «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» (4) پس چرا در طب کتابی ندارد؟ و خدایتان در قرآن چرا در باره طب چیزی نگفته؟» (5)

    امام رضا (علیه السلام) جواب دادند: «خدای ما همه طب را در قرآن در یک کلمه گفته: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. (6) اگر کسی به این کلمه عمل کند، بیمار نمی شود و به طبیب هم احتیاج پیدا نمی کند. و جدم فرموده: المعدة بیت کل داع و الحِمیَة رأسُ کل دواء؛ (7) شکم مایه درد است و پرهیز مایه دوا.»

    مأمون گفت: «خیلی خوب است که شما این را یک کمی بسط بیشتری بدهید.» امام رضا (علیه السلام) قبول کردند و رساله ای در طبابت نوشتند و به مأمون دادند و او منتشر کرد. این رساله به «رساله ی ذهبیّه» مشهور شد و شاید الآن هم در بعضی از کتاب فروشی های مشهد پیدا شود. من «رساله ی ذهبیه» امام رضا (علیه السلام) را از بر دارم و یک عمر است که به دستورات آن عمل می کنم، مخصوصاً دستوری را که حضرت درباره وعده های غذایی به مأمون دادند و از این بابت خیلی کم گرفتار مرض می شوم و حالم خوب است.»

    هم غذا و هم دوا

    آیت الله العظمی بهجت سه غذا را به عنوان موادّی که هم جنبه غذائیت دارند و هم دوا هستند، معرفی می کنند و در این باره می گویند:

    «خرما، شیر، ماست، زیت (8)، جامع بین غذا و دواست؛ در بسیاری از موارد انسان به غذایی میل دارد، ولی مظنون است که مضرّ و موجب مرض و یا مُبطِئ (9) است.» (10)

    خرما، علاج سرطان

    آیت الله العظمی بهجت گفته اند:

    «تعجب است که با این همه پیشرفت های علمی و طبّی هنوز نتوانسته اند سرطان را علاج و یا از آن جلوگیری کنند و یا این که بفهمند از چه حاصل می شود. می گویند: عراق و مناطقی که نخلستان دارد و خرماخیز است، مبتلایان به سرطان خیلی کم و نادر هستند. یکی از اطبّاء مدّعی بود که دارویی کشف کرده است که می تواند سرطان را درمان کند و گفته است که آن را از «قانون» شیخ ابن سینا برگرفته و عمده ی اجزای آن شیره خرماست.» (11)

    ضرر غذای سرخ کرده

    در بسیاری از اوقات، ممکن است برای غذاهایی که دوست داریم، خواصّی بتراشیم و از ضررهای آن غفلت کنیم؛ مانند غذاهای سرخ کردنی. گاهی هم برخی غذاها را با وجود این که خواص مفیدی دارند، به دلیل این که لذیذ نیستند، رها می کنیم. مرحوم آیت الله العظمی بهجت می گویند:«ما غذاهای لذیذ را خوب و مفید و غذاهای غیر لذیذ را بد می دانیم در حالی که چه بسا غذاهایی که با روغن سرخ شده مضرّ باشند ولی غذای آب پز نظیر آب گوشت مفید باشد.» (12)

    رعایت نظم در غذا خوردن و خوابیدن

    از توصیه هایی که از معصومین و بزرگان به ما رسیده است، حفظ نظم در همه کارها و از جمله در خواب و خوراک است. شاید مشغله های روزانه، خیلی از وقت ها باعث بی نظمی در این امور شود.

    آیت الله العظمی بهجت می فرمایند:

    «اخلال در نظم خوردن غذاو هضم آن، و نیز اخلال در نظم خواب و دیگر کارها، موجب تأخیر تأثیر در آن ها است؛ لذا درباره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، آمده است: «کانَ إدامُهُ الْجوعَ» (13)؛ جوع و گرسنگی، خوراک و غذای ایشان بود. …آری قرآن و عترت -علیهم السلام- دنیای ما را نیز تأمین کرده اند.» (14)

    تا گرسنه نشدید نخورید، پیش از سیر شدن، از غذا دست بردارید

    آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

    «یکی از مصری ها نوشته است: یَجِبُ أنْ یَتَجَنّبَ المریضُ الدواءَ، کَما یَتَجَنّبُ مِن السّمّ (15)

    … در روایات ما آمده است: تا گرسنه نشدید نخورید، و پیش از آن که سیر شوید از غذا دست بردارید.

    شیخ الرئیس هم کلمه ای دارد که خیلی عجیب است. می گوید: الطّبُّ مجموعٌ فی هذه الکلمة: اجْعَلْ طعامَکَ کلَّ یومٍ مرّةً وَ احْذَرْ طعاما قبلَ هضمِ طعامٍ

    [در هر روز، یک وعده غذا بخور و پیش از این که غذای اولی هضم شود، از خوردن غذا بپرهیز.]

    یعنی: گرسنگی کشیدن بیشتر موجب صحّت است تا پرخوری و سیری.

    …گویا معروف است که اگر کسی چهل ساله بشود و دوای صحّت خود را نیابد، [خیری در او نیست].

    نقل شده است: وقتی مار چشمش نابینا می شود، از محلّی که زندگی می کرد به محلّی دیگر می رود و بینا می شود.

    انسان اگر داء و دوای خود را تشخیص دهد، هیچ ضرری به او نمی رسد، و لا اقلّ من الاحتیاط (16)» (17)

    درمان «دیابت»

    درباره درمان بیماری قند (دیابت) پرسش هایی از مرحوم آیت الله العظمی بهجت شده است، که ایشان این پاسخ ها را (در سه جای مختلف) گفته اند:

    «شاید باید زیاد به مسافرت بروی و ورزش کنی.»

    در پاسخ جوانی که همین بیماری را داشت: «بین الطلوعین در هوای آزاد قدم بزنید.»

    «هندوانه ابوجهل (حنظل) بخورید، البته بسیار کم، زیرا زهر است.» (18)

    لذت طعام را روزه داران می دانند

    اگر انسان طعم گرسنگی را بچشد، در این صورت است که غذا برای او بسیار لذیذ خواهد بود و قدر این نعمت های الهی را بهتر خواهد دانست. از جمله شخص روزه دار که افطار برایش بسیار لذّت بخش است، هم از نظر لذّت جسمی و هم معنوی؛ البته هنگام افطار و سحری خوردن، آن قدر شکمش را پر نکند که اصلا گرسنگی را احساس نکند.

    آیت الله العظمی بهجت در این باره می فرماید:

    «همچنین در روایت است که: لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ (20)؛ [روزه دار دو خوشحالی دارد: یکی هنگام افطار و دیگری هنگام دیدار پروردگار.] البته این در صورتی است که در فطور و سحری، نخوردنِ در روز را تدارک نکند. دوازده روز از رمضان گذشته بود، روزه داری در مسجد کوفه می گفت: تا به حال گرسنه نشده ام، صوم هم برای او جوع آور نیست! با این که بعضی طالب چلو مرغ و غذاهای لذیذند، [اما] درباره مقدار خوردن در روایات آمده است «وقتی که گرسنه شدی بخور». اگر انسان گرسنه باشد نان خالی هم برای او لذیذ است، لذت طعام را صائمین می دانند.» (19)

    ایشان در جایی دیگر می گویند:

    «امتحان شده و مجرّب است در وقت افطار، نان و چای برای صائم از طیّباتی که دیگران می خورند، بیشتر لذّت دارد. آری قرآن و عترت -علیهم السلام- دنیای ما را نیز تأمین کرده اند.» (21)

    روایت بالا که آیت الله العظمی بهجت بیان کردند، از امام صادق علیه السلام نقل شده است. مشابه روایت مذکور، حدیث قدسی هم داریم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم و در حدیث دیگری امام سجاد علیه السلام از خداوند متعال نقل فرموده اند که: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ وَ لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حِینَ یُفْطِرُ وَ حِینَ یَلْقَی رَبَّهُ… (22)

    مایعات، خواب آورند.

    آیت الله العظمی بهجت درباره علاج بی خوابی گفته اند:

    «خوردن مایعات و ماست و خیار، برای زود خوابیدن خوب است؛ البته شاید هضم خیار سنگین باشد ولی آب دوغ -هرچند یک لیوان در شب خورده شود- برای خواب مفید است.» (23)

    البته ایشان توصیه های دیگری هم درباره علاج بی خوابی دارند، که ما فقط بخشی را که مربوط به خوردنی ها بود، آوردیم. (24)

    منبع :سایت حوزه

    ——————————————————————————————————————————————–
    پی نوشت ها:

    1. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص338

    2. پرسش های شما، پاسخ های آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص175و 176

    3. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص238

    4. بحار الانوار، ج1، ص220؛ بحار الانوار، ج30، ص414؛ بحار الانوار، ج62، ص122؛ کنز الفوائد، ج2، ص107

    5. شیعه آنلاین

    6. سوره اعراف/ آیه31

    7. بحار الانوار، ج59، ص290؛ طب النبی، ص19

    8. روغن زیتون

    9. بهبودی از بیماری را به تأخیر بیاندازد.

    10. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146

    11. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص158

    12. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج2، ص248

    13. نهج البلاغة/227؛ بحار الانوار، ج14، ص238

    14. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146

    15. بیمار، همان گونه که از خوردن زهر اجتناب می کند، باید از خوردن دارو بپرهیزد.

    16. حداقل باید احتیاط کند.

    17. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص238

    18. پرسش های شما، پاسخ های آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص175و 176 / گوهرهای حکیمانه، ص17

    19. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص226

    20. الکافی، ج4، ص65؛ من‏ لایحضره‏ الفقیه، ج2، ص76؛ وسائل‏ الشیعة، ج10، ص397 و ص403

    21. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146

    22. من‏ لایحضره‏ الفقیه، ج2، ص75؛ وسائل‏ الشیعة، ج10، ص400؛ مستدرک‏ الوسائل، ج7، ص498

    23. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج2، ص14

    24. همان

     1 نظر

    عجیب و تأمل بر انگیز

    14 دی 1393 توسط ستاره طیب

    دوستان این کلیپ ظاهرا واقعیه حتما نگاه کنید و اگه دوست داشتین انتشار بدید:اینجا کلیک کنید

    منبع:http://nikbin.blogfa.com/

     نظر دهید »

    زن یا مرد

    13 دی 1393 توسط ستاره طیب

    بزرگترین خیانت ها رو به زن کسانی کردند که معیار انسان بودن زن رو «مرد» قرار دادند؛

    زیبا دروغ بافتند اما حقیقت حرفشان جدیدا توسط یک نرم افزار دروغ سنج به نام منطق مغالطات کشف شده….

    حقیقت حرفشون روم به دیوار این بود: انسان یعنی مرد؛ زن تنها وقتی انسان است که شبیه مرد باشد؛ مردانه سخن بگوید، مردانه کار کند،

     

    مردانه رفتار کند، خشن باشد، شغل بیرونی داشته باشد و…

    میگی اینارو اونا دیکته نکردند برات؟ ایندفعه از 118 نپرس بلکه از کودک درونت بپرس که در گوشه ای غریبانه کز کرده و رفتاهای مردانه ات را به نظاره نشسته است……

    دخترکی خجالتی، بازیگوش، لطیف، دوست داشتنی، پر از محبت و خالی از نفرت…

    به یغما بردند آرامش زن، لطافت زن، زنانگی زن، حیا و عفت زن، غرور زن، پاکی زن، مأمن و محل آسایش زن، آرامش زن، کرامت زن و… و یوغ بردگی روحی و جسمی بر گرده زن انداختند و ذهن و عقلش را به استعمار و استثمار کشیدند… نامردان خوش بیان….

    بازم روم به دیوار یاد شعری در کتاب فارسی دبستان افتادم : زاغکی قالب پنیری دید، به دهان برگرفت و زود پرید… ببخشید بذارین رومو از دیوار بر گردونم چون باقیش یادم نیست…

    خلاصه روباهه با چرب زبونی پنیرو قاپید و روباها هم گوهر برخی زنها رو قاپیدند و در عوض قلاده اضطراب و تشویش و مصیبت را به جای گردند بند و حلقه، هدیه دادند…

    به اسم عشق، تنش را دستبرد زدند و به او آموختند بگو: چرا دیگران برایم تصمیم بگیرند…

    او را آواره پسرکی چرب زبان که چشمش به تنها چیزی که نبود دل او بود، کردند و به او گفتند بگو: اگر عشق دیوانگیست من فاتحه عاقلی را خواندم…

    در کمال نامردی جسم او را به کار گرفتند با ارزان ترین قیمت و به او گفتند چرا تو نباید مثل مردان بتوانی کار کنی خانه ماندن توطئه علیه توست…. آری درست است تو باید کار کنی، برای رئیس چای ببری، اتاق اداره را دستمال بکشی، غرورت را خورد کنی تا حقوق بگیر شوی، سالن ورزشگاه را طی بکشی، جذابیت های جسمت را بفروشی تا مشتری جلب کنی، لطافت دستانت و نور چشمانت را در پای کارهای طاقت فرسا نابود کنی نگاههای هوس ران و هرزه را تحمل کنی تا از بین هزاران زن یک نفر را به آقایی ببرند و در بوق کنند که ما طرفدار حقوق زنیم…

    می کشندت و بعد پیراهن عثمان می کنندت که نظام و دین و مذهب علیه زن است…

    او را با توهم توطئه تا نا کجا آباد بردند و دائم در گوشش خواندند که: پدر علیه توست، مادر علیه توست، برادر و خواهر علیه توست، رهبر علیه توست، آخوند علیه توست، نظام علیه توست، همه در این کشور علیه تو اند حتی بیشرمی را به نهایت رسانده و گفتند شوهر و خدا و اهل بیت هم علیه تو اند و وقتی که پشتش در زیر این توهم شکست به او گفتند به ما پناه بیاور، به پسرکان هرزه پناه ببر، با هرزگان به شنا برو، هوایی در شمال و جنوب عوض کن که ما همه با هم هستیم… ما جهنم آزاد را از بهشت در بند بیشتر می پسندیم…(قربونت برم خدا، چقد غریبی رو زمین)

    احساساتش را به بازی گرفتند و خیال کرد این پسرکان هرزه واقعا عاشقند و حتی این دروغ، وقتی رسوا شد،

    یا گفتند «دروغ شیرین به از راست تلخ»

    و یا گفتند «از همه انتقام بگیر و گرگ باش چون همه گرگند و قدر خوبی نمی دانند…»

    کوهی ساختند از نفرت و تشویش و باز گفتند ما، تنهاطرفدار و حامی توایم ….

    حتی بکارتش را به بهانه عشق دزدیدند و برای اینکه نفهمد چه بلایی بر سرش آمده به او آموختند بگو: هرزگی، هرزگی جسم نیست بلکه هرزگی نگاه است و ذهن…

    اسم زنا را عشق گذاشتند و صیغه (ازدواج با مسئولیت محدودتر) را شهوت رانی حاجی لک لک ها نشان دادند و ازدواج و خاستگاری و آمدن اسم در شناسنامه را توهین خواندند تا بدینوسیله مراتب نفرت او نسبت به خدا و دین و احکام دینی و فرهنگ اسلامی و ایرانی را نیز فراهم کنند و ضربه آخر را بزنند…

    بر مصیبت زن باید خون گریست… زنی که محور عالم خلقت شد و فرمود لولا فاطمه لما خلقتکما…. و نیز در حدیث کسا، خالق یکتا پنج نور مقدس را با محوریت فاطمه به ملائک معرفی کرد…… «هم فاطمه و ابوها…» فاطمه و پدر و شوهر و بچه هاش…

    این ها واقعیاتی تلخ بود که با گشت زدنی کوتاه در شبکه های اجتماعی تصدیق می کنید…


    منبع:وبلاگ کشکول مذهبی http://nikbin.blogfa.com



     نظر دهید »

    از چه سنی به کودک بیاموزیم بدون اجازه وسایل دیگران را برندارد؟

    11 دی 1393 توسط ستاره طیب


    تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .

    یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .

    ایزانلو، کار شناس ارشد روان شناسی گفت : وقتی از مهمانی با همسرم به خانه برگشتیم لباس های پسر چهار ساله ام عرشیا را در آوردم. در جیب شلوارش اسباب بازی پسر دایی اش را پیدا کردم . من و پدرش به هم نگاه کردیم و از او پرسیدیم که چرا بدون اجازه پسر دایی اش اسباب بازی او را به خانه آورده است؟ خندید و با لحن لوسی گفت:« خوب از اسباب بازیش خیلی خوشم میاد! دلم می خواست مال من باشه، واسه این برداشتمش .» این اولین باری بود که فرزندم این کار را انجام داده بود. اما بارها این اتفاق افتاده که در مهمانی ها بدون اجازه به وسایل خانه میزبان و به خصوص اسباب بازی های کودک میزبان دست زده است. من از تکرار این رفتار ها در آینده خیلی نگران هستم. از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید که چطور با او رفتار کنم.

    بچه ها تقریبا از چهار سالگی با مفهوم مالکیت آشنا می شوند. حتما دیده اید که کودکان خردسال تمایلی به دادن اسباب بازی خود به کودکان دیگر ندارد. در 4 تا 5 سالگی ، خود را محور جهان می پندارند و حتی تصور می کنند که والدین بیشتر متلعق به آنها هستند تا خواهران و برادرشان .در این سنین بچه ها با مفاهیمی مانند خوب و بد ، جریمه و پاداش و راست و دروغ آشنا می شوند .

    کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آنها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند. 3 تا 6 سالگی کودک ، مرحله شخصیت طلبی نامیده می شود. این مرحله نیز به سه زیر مرحله تقسیم می شود:


    الف) تضاد و وقفه : در 3 سالگی ، به تدریج فعالیت هایی که مبتنی بر نفی و امتناع است در او مشاهده می شود. برای مثال لجبازی که یک حالت تضادورزی می باشد در 4 سالگی به وجود می آید که انگیزه کودک به دست آوردن استقلال عمل می باشد.

    ب) سن لطف : در این مرحله کودک سعی دارد دیگران را مجذوب خود سازد و ارزش خود را از چشم دیگری ببیند.

    پ) سن تقلید الگو : تقلید الگو نقش اساسی در درک جهانی بیرونی دارد و کودک به تدریج یاد می گیرد که برای شکل گیری هر چه بیشتر شخصیت های خود از الگوهای دیگر تقلید کند. برای مثال کودک نقش پدر را در بازی های خود تقلید می کند.

    بد نیست اکنون که با این مرحله مهم از رشد شخصیت کودک آشنا شدید با ما همراه شوید تا راهکارهای پیشنهادی مان در این موضوع را امتحان کنید.
    در ابتدا بررسی کنید تا دریابید چه مشکلی باعث شده تا کودک شما این رفتار را انجام می دهد. مثلا گاه کودک واقعا به چیزی احتیاج دارد اما والدین این نیاز کودک را نادیده می گیرند و او مجبور می شود خود راه حلی برای مشکلش پیدا کند و چه روشی آسان تر از استفاده از وسیله شخص دیگری که در دسترس او قرار دارد.


    پیشگیری از این رفتار ها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهموم مالکیت را به او آموزش دهید .مثلا به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد و برای او تشویق هایی در نظر بگیرید. دوران کودکی زمان خوبی برای آموزش مفهوم مالکیت بر اموال شان دارند و برداشتن چیزی که به شخص دیگری تعلق دارد اشتباه است. برای مثال از کودک بپرسند : « اگر کسی ماشین قرمز تو را بدون این که دوست داشته باشی برداره، چقدر ناراحت می شی ؟»…


    یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .زمانی که پی بردید بچه چیزی را برداشته است، به هیچ عنوان نباید واکنش شدید نشان دهید . در آن لحظه باید رفتاری مناسب و سنجیده از خود نشان دهید . باید بکوشید آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنید.

    تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .

    مثلا محروم شدن از کارتون مورد علاقه اش در همان روز می تواند یک جریمه مناسب با سن کودک می باشد.

    - بلافاصله رفتارش را اصلاح کنید و به نوعی درصدد جبران برآیید. از طرف کودک عذرخواهی نکنید، به کودک آموزش دهید تا از کودکی که اسباب بازی اش را برداشته عذر خواهی کند.

    - به کودک یاد بدهید چطور آنچه را می خواهد درخواست کند. برای مثال ، اگر کودک از اسباب بازی دوستش خوشش آمده است و می خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را با شما در میان بگذارد تا شما چاره ای برای او بیندیشید.

    - تحسین و تشویق یادتان نرود. پدر و مادر باید از رفتار های شایسته، مناسب و صادقانه کودک حمایت و قدردانی کنند. پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. در صورت عمل به کودک به کسب اجازه از دیگری برای استفاده از وسیله او، برای این رفتار او تشویق هایی در نظر بگیرید. البته تشویق های کلامی ارجحیت دارند .

    نکنه پایانی این که ، ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شده نیز در بروز این رفتار در کودکان و نوجوان دخیل باشد . مثلا علت این رفتار می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشدیا برعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. در این صورت ضرورت دارد که از مراجعه به روان شناس یا روان پزشک نیز استفاده کنید .
    منبع:سلامت نیوز

     نظر دهید »

    ساده ترین راه

    11 دی 1393 توسط ستاره طیب

    ساده ترین و مهمترین راهی که وجود مقدس امام زمان بران توصیه دارند رعایت تقوی است

    خود حضرت در توقیعی شریف خطاب به شیعیان میفرماید :

    « پس تقوای الهی را پیشه کنید و مارا بر رهایی بخشیدنتان از فتنه هایی که به شما روی آورده یاری دهید .»

     1 نظر

    بفرمایید شیرینی

    11 دی 1393 توسط ستاره طیب

    بسم الله

    9ربیع الاول 1436 /11 دی 1393

    بفرمایید شیرینی آغاز امامت مولا وارباب رو نوش جان کنید …

    شیرینی آغاز امامت حضرت حجت


    ۱۱۷۲ اُمین سال امامت مهدی فاطمه ،مبارکباد


    زهی خجسته زمانی که یار باز آید

    بــه بــاغ ســرد تـمـنا بــهـار باز آید

    صبا سحاب فراق از عزار مه بردار

    که تا عجل نیامده بر ما ،نگار باز آید

     نظر دهید »

    تبریک

    11 دی 1393 توسط ستاره طیب

     

    ای منتظران گنج نهان می آید
    آرامش جان عاشقان می آید
    بر بام سحر طلایه داران ظهور
    گفتند که صاحب الزمان می آید


    *عید امامت و ولایت مولایمان امام زمان (عج) مبارک*

     

     نظر دهید »

    این هنره

    11 دی 1393 توسط ستاره طیب


    احسان هنری نیست به امید تلافی

    نیكی به كسی كن كه به كار تو نیاید

    “صائب تبریزی”

     1 نظر

    صلوات

    04 دی 1393 توسط ستاره طیب

     2 نظر

    نقش زنان در انقلاب عاشورا

    13 آذر 1393 توسط ستاره طیب

    مقدمه

    مطالعه‌ی تاریخ زندگی انسان‌ها نشان می‌دهد كه پیش از ظهور اسلام، در اكثر تمدن‌های زنده آن دوران و به خصوص درجامعه عرب جاهلی، زنان نه تنها از نقش تاثیرگذاری در زندگی سیاسی- اجتماعی برخوردار نبودند كه با آن‌ها معامله‌ی در حد مال و اشیای تحت تملك مردان صورت می‌گرفت و مردان می‌توانستند با آنان هرنوع معامله‌ی كه لازم می دیدند، انجام می دادند و حتی مردان می‌توانستند آنان را زنده به‌گور نمایند.

    اما پس از تجلی اسلام در جهان، زنان حداقل در جزیره العرب و در قلمرو حكومت اسلامی هویت و اصالت خویش را باز یافتند و نه تنها از شئیت و مالیت خارج شدند و هویت انسانی آن‌ها مورد تكریم و احترام قرار گرفت كه با حفظ ارزش‌های دینی، ‌توانستند در مسائل مهم سیاسی و اجتماعی زمان خود شركت جسته و نقش تاثیرگذاری را در تاریخ ایفا نمایند. یكی از وقایع مهم تاریخی كه نقش زنان پس از اسلام در آن متجلی گردید، حادثه بزرگ، اما غم‌انگیز و جانكاه عاشورا است كه در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته است.

    حماسه كربلا به عنوان یك پدیده بزرگ سیاسی، اجتماعی و تربیتی است كه اگر این حماسه را احیا كننده اسلام بدانیم، بدون شك زنان سهم بزرگی در آن داشته‌اند؛ زیرا آنان علاوه بر خلق حماسه در خود انقلاب عاشورا و شركت مستقیم در آن، مسئولیت پیام رسانی این نهضت بزرگ را برعهده گرفتند. اگر نبودند زنان شجاع، با ایمان و پاكباخته در صحرای كربلا، رسالت عظیم حسینی ناتمام می‌ماند و یا لا اقل در اثر تبلیغات دشمنان دین با تحریفات گسترده رو برو می‌گردید.

    چه بسیار دلاوری‌ها و جان فشانی‌ها كه در این انقلاب از زنان بروز و ظهور یافت و به همین دلیل است كه شهید مطهری در توصیف انقلاب عاشورا می‌گوید: «تاریخ كربلا، یك حادثه و تاریخ مذكر- مؤنث است؛ حادثه ای كه مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»(1)

    البته با این تفاوت، زنانی كه در انقلاب عاشورا نقش ایفا نمودند، زنان آگاه و معتقد بودند كه وظیفه دینی را، با حفظ هنجارهای اسلامی، به بهترین وجه به انجام رسانیده و نشان دادند كه یك زن می‌تواند در بزرگترین و مهمترین حماسه انقلابی و دینی عصر خویش، سهمی عظیم و افتخار آفرین داشته باشد.

     

    نقش زنان در جامعه

    ادامه‌ی زندگى و بقاى نسل ایجاب می‌كند كه انسان از دو جنس مخالف زن و مرد - كه هر كدام در ساختمان وجودى و انجام مسؤولیت ها متفاوت با دیگرى است - آفریده شود و هر یك از زن و مرد در ساختن اجتماع، پیشرفت و تكامل و یا انحطاط و سقوط آن نقش مهم و اساسى ایفا كنند كه در جایگاه خود براى ادامه حیات جامعه لازم و ضرورى است. در این میان و بر اساس آموزه‌های دینی، مسؤولیت اصلى زنان، تربیت فرزند و ساختن نسل جدید جامعه است و بر این اساس، به طور طبیعى حضور زنان در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعی كمتر از مردان است و این امر سبب شده كه بسیارى از مردم آن گونه كه باید نتوانند به میزان تأثیر و ارزش و اهمیت نقش زنان در ساختن جامعه، آگاه گردند؛ ولى حقیقت این است كه اگر نقش زنان در ساختن جوامع بشرى و پیشرفت و انحطاط آنها بیشتر از نقش مردان نباشد به یقین كمتر از آن نخواهد بود.

    با این حال، عدم آگاهی از نقش زنان در ساختن جامعه بدان معنا نیست كه زنان در گذشته‌ی تاریخ، در هیچ فعالیت سیاسی- اجتماعی حضور نداشته باشند، بلكه تاریخ بشر و به خصوص تاریخ جامعه اسلامی نشان داده كه زنان هرگاه احساس كرده‌اند حضورشان در صحنه‏هاى اجتماعی ضروری است، نه تنها این حضور تامین شده كه با خلق حماسه‌های جاویدان و ماندگار همراه گردیده است.

    هرگاه و در هر مقطع از تاریخ بشر كه بستر و شرایط حضور زنان در صحنه‏هاى سیاسى و اجتماعى لازم و ضرورى پنداشته شده، زنان مسلمان علاوه بر انجام نقش اصلی خود در جامعه، دوشادوش مردان به نقش‏آفرینى پرداخته‏ و در این راه حتی پیشتر از مردان حركت كرده‌اند. چنان كه یكی از شهدای اول راه اسلام در زمان پیامبر(ص) زنی است به نام سمیه، اصلی‌ترین پشتوانه‌ی اقتصادی و روحی آن حضرت نیز زنی است به نام خدیجه(س) و در بسیاری از صحنه‌های نبرد با كفار، زنان به عنوان نیروی كمكی پشت صحنه در غزوات رسول گرامی اسلام(ص) حضور داشته‌اند.

    نقش زنان در انقلاب عاشورا

    نقش زنان در انقلاب عاشورا را می‌توان از محورهای گوناگون مورد بحث قرار داد: شركت مستقیم زنان در انقلاب عاشورا، نقش زنان به عنوان نیروی روحیه دهنده یاران امام حسین(ع)، تعداد زنان حاضر در انقلاب عاشورا و این كه آن‌ها چه كسانی بودند و در نهایت سهم زنان در پیام‌رسانی انقلاب عاشورا؛ محورهای كه هركدام كلیدی و غیرقابل اغماض هستند. اما در یك تقسیم بندی كلان می‌توان نقش زنان را به دو دوره زمانی؛ «تا عاشورا» و «پس از عاشورا»، دسته‌بندی نمود.

     

    الف- نقش زنان تا عاشورا

    این بخش، از آغاز حركت امام حسین(ع) تا زمان شهادت آن حضرت را شامل می‌گردد و به فعالیت زنانی اشاره دارد كه با حضور در كنار كاروان امام، به آن‌ها روحیه می‌دادند و یا احیانا خود به صورت مستقیم در خلق حماسه عاشورا شركت داشتند.

    1. پشتیبانی و حمایت از امام(ع): زنان كاروان حسینی، با بینشی ژرف، به حمایت از امام حسین(ع) پرداختند. ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانی استوار و فداكار برای مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابه های شورانگیز و … به اثبات رسانیدند .یكی از این بانوان، «ام وهب» همسر عبدالله بن عمیر بود. وقتی عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به كاروان امام پیوست. او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یاری امام حسین(ع) شتافت و آن گاه كه بر بالین پیكر پاك همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید. بر اساس نقل مورخان، او تنها زن شهید در میدان كربلا بود.(2)

    2. تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه: در روز عاشورا، آن گاه كه جنگی نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین(ع) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاكباز، با آگاهی از نتیجه ظاهری جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه دشمن ترغیب نمودند. آنان به چنان درجه‌ای از اعتقاد رسیدند كه در برابر خدا، تسلیم محض بودند. اگر كمی دقت نماییم، می بینیم كه آنان می توانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند كه از معركه بگریزند. اما نه تنها این كار را نكردند، بلكه مشوق مردانشان برای مبارزه و حفظ اسلام بودند.

    در تاریخ كربلا موارد زیادى به چشم مى‏خورد كه مادران و همسران در مواقع حساس كه ممكن بود نوعى سستى در كار مردان پدید آید، به آنان نیرو مى‏دادند و آنان را از خطر لغزش و انحراف باز مى‏داشتند. یكى از این زنان فداكار و نمونه تاریخ، مادر وهب بن‏عبداللَّه كلبى است. او همراه فرزند و عروس خود در صحنه كربلا حضور یافتند. در روز عاشورا، مادر وهب به فرزندش گفت:فرزندم برخیز و فرزند رسول خدا(ص) را یارى كن! وهب به میدان رفت و پس از آنكه تعدادى از سپاه عمر سعد را به هلاكت رساند، نزد مادر بازگشت و به او گفت: اى مادر! آیا از من راضى شدى؟مادر وهب پاسخ داد: از تو راضى نمى‏شوم تا اینكه در حمایت و دفاع از فرزند پیامبر اكرم(ص) به شهادت برسى!(3)

    تاریخ عاشورا نمونه های متعددی از این بزرگواران را به ما معرفی می‌نماید: «بحریه» مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور دیگری بود كه پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر كرد. پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوی مادر پرتاب كرد، اما این شیر زن، با افتخار سر فرزند را دوباره به سوی سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزی را كه در راه خدا داده ایم، پس نمی‌گیریم .(4)

    3. صبر، ایثار و مقاومت: بردباری و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفت انگیز واقعه كربلاست. آنان از عزیزترین سرمایه‌های عمر خود، در راه عقیده و اندیشه‌های متعالی خویش گذشتند. مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران و حتی شهادت فرزندان، نتوانست گام های استوار این حماسه سازان را در راه هدفشان متزلزل سازد. برخی آنان به منظور حفظ اخلاق و ادب دینی حتی برای گرفتن پیكر پاك شهدایشان از خیمه‌ها بیرون نمی‌آمدند و احساسات خود را مخفی كرده و صدا به گریه و شیون بلند نمی‌كردند، تا مبادا امام حسین(ع) در مقابل شان شرمنده گردد .هنگامی كه امام(ع)، پیكر پاك علی اصغر(ع) را پشت خیام آورد، مادر علی اصغر برای دفن او حاضر نشد. همچنین زمانی كه پیكر بی‌جان علی اكبر و قاسم(ع) را آوردند، مادران آن‌ها از خیمه بیرون نیامدند. حضرت زینب(س) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام(ع) شرمنده نگردد.(5)

    صفحات: 1· 2

     نظر دهید »

    در کربلا زن و مقامش رنگ و بویی از ضعف و پژمردگی ندارد.

    13 آذر 1393 توسط ستاره طیب

    واقعه عاشورا گرچه حقیقتاً تلخ و جانسوز است اما در درون خود تابلوی زیبایی است از آزادگی و شناخت انسان ها و همچنین بزرگی مقام زن، دوشادوش زن و مرد را می توان به شکل کامل در حادثه کربلا مشاهده کرد.

    مردان در صحنه نبرد جنگیدند به شهادت رسیدند و زنان پیام ایشان را شهر به شهر ابلاغ کردند و به اسیری رفتند.

    نمی توان بدون تعمق این جمله را بر زبان جاری ساخت بی آنکه مفهوم عمیق اش را دریافت. وقتی مطرح می شود که «کربلا می مرد اگر زینب نبود» در این کلام رازی نهفته است که نیاز به شناخت مکتب عظیم عاشورا دارد.

    برای شیعیان عاشورا روز حزن و ماتم زمین و آسمان است. اما برای عاشورائیان (شیعیان آگاه بر مکتب عاشورا) عاشورا روز عمل است، روزی که هر آنچه در دین اسلام عنوان شده است در صحنه عمل اجرا می شود و شکل کاربردی می یابد. یکی از جریان های مؤثر در پیشرفت نهضت عاشوار حضور قوی و مؤثر زنان بود که به گونه ای قلم بطلان بر کج اندیشی های جامعه آن روزگار درباره زنان کشیده شد. در کربلا هر آنچه که مورد تقاضای یک زن است دیده می شود.

    ۱) حق انتخاب

    ۲) آزادی بیان و عقیده

    ۳) آزادی عمل

    ۴) حضور (آنچنان که خود می خواهند)

    در کربلا زن و مقامش رنگ و بویی از ضعف و پژمردگی ندارد. زن ناآگاه در صحنه کربلا حضور ندارد، می داند کجاست و چه می خواهد و به کجا می رود، هر زنی که در آن صحنه حاضر است در معنی حقیقی کلام زن است مصمم و آگاه و صاحب آگاهی متفاوتی نسبت به سایر زنان جامانده از مکتب عاشورا است.

    زن صرفاً موجودی نیست که به واسطه ضعف متکی بر مرد باشد بلکه با تفکرات خویش می تواند در مقام یک شریک زندگی، همسرش را از تردیدهای زندگی برهاند.

    همسر زهیر بن قین نمونه ای عالی است از یک زن که با کلام به موقع خویش همسرش را به جانب امام حسین(علیه السلام) رهسپار نمود. آنگاه که زهیر مردد بود که در جواب فرستاده امام که او را به حضور می طلبید چه بگوید. همسرش دختر عمرو با ناراحتی به او گفت «سبحان الله! پسر پیغمبر تو را به حضور می طلبد و تو نمی روی؟!…»

    همسر زهیر با درایت خویش و با اصرار در مجاب نمودن شوی خویش او را به حضور امام روانه ساخت.

    در کربلا تابلوی دیگری نیز وجود دارد و آن تأثیر تربیت زنان بر مردان است که در روز عاشورا تربیت شدگان در دامان مادرانی آگاه، پاسدار آنچه که آموخته بودند شدند و این امر بیانگر جامعه ساز بودن زنان است.

    مادر وهب بن جناح دانش آموخته مکتب اسلام فرزندش را در چنین مکتبی پرورش داد. روز عاشورا وهب به میدان رزم رفت و پس از نبردی مردانه به سوی مادر آمد و از او پرسید «آیا از من راضی نشدی؟!»

    و مادر وهب در پاسخ گفت: از تو راضی و خشنود نمی شوم مگر آنکه در یاری حسین(ع) کشته شوی.

    شاید نگاه ناآشنا با مکتب اسلام و عاشورا نتواند این رفتار را درک کند اما واقعیت چیز دیگری است. زنان فرزندانشان را پرورش می دهند که از ارزش ها دفاع نمایند و شجاعت و ایمان و شهادت را از بدو کودکی به کودکانشان می آموزند. واقعه عاشورا، مصیبتی بود برای اهل حرم و زنان کاروان، گر چه زنان را داغدار نموده بود و اینک به اسیری می رفتند اما به آن معنا نبود که به دلیل فشارهای روانی از خویشتن غافل شوند و خود را به دست مصائب بسپارند. متانت و وقار اسرا حاکی از تسلط ایشان به خویشتن است که در بحرانی ترین شرایط حافظ ارزش هایشان باشند. حمیدبن مسلم از راویان کربلا می گوید:

    «در غارت خیمه ها می دیدم زنان و دختران حسین در ندادن روپوش های خود سخت پافشاری می کردند و نمی گذاشتند به سادگی چادر و معجرشان را از سربربایند…» چنان این امر بر ایشان مهم است که در اولین فرصت از عمروبن سعد هیچ خواسته دیگری ندارند جز بازگرداندن چادر و روپو ش های به غارت رفته شان.

    حفظ حجاب به عنوان یک ارزش اسلامی، زنان عاشورا را مأمور کرد تا رسالت خویش را در دفاع از حریم خویش به پایان برند.

    جالب است که بدانیم جامعه آن روز با توجه به دعوت اسلام و ارزش گذاری عظیم برای زنان همچنان زن را به مانند موجودی ضعیف و قابل ترحم مشاهده می کرد و زنان حرم امام حسین(ع) این تفکرات را به یکباره در هم شکستند و با قاطعیت و صلابت خویش حضور مقتدر زن در عرصه اجتماعی را به نمایش گذاشتند.

    به نوعی عصر عاشورا صحنه نمایش قدرت زنان بود. در جامعه ای که حتی مردانش از شرایط زمان ناآگاه بودند و جرأت بر زبان آوردن کوچکترین حقی را نداشتند حرم امام حسین با آگاهی خویش از اوضاع سیاسی و اجتماعی به مقابله با افکار نادان زمانه پرداخت، عزت نفسی که در سخت ترین لحظات از خاندان پیغمبر مشاهده شد. به راستی وجود چنان عزت نفسی است که می تواند میل سرکشی انسان را مهار سازد. آن هنگام که یکی از تماشاچیان کوفه دلش به حال اسرا به رحم آمد و مقداری طعام برایشان آورد کلثوم با اقتدار و کلامی محکم فرمود: ما از خانواده پیغمبر هستیم و صدقه شامل حال ما نمی شود و کودکان را دستور به بازگرداندن هر آنچه گرفته بودند، نمود و سپس فرمود: مردانتان مردان ما می کشند و زنانتان بر ما گریه می کنند. آن گاه ام کلثوم پیام خویش را ابلاغ می کند و از پشت پرده خطبه ای را برای مردم کوفه می خواند: «ای اهل کوفه وای به حال شما، چرا حسین را کوچک شمرده و او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آنگاه بر او گریه می کنید؟ وای بر شما! هلاکت و بدبختی بر شما !…»

    و اما حضرت زینب اسوه صبر و مقاومت، تکمیل کننده قیام عاشورا و یگانه بانوی قهرمان کربلا در ارسال پیام عاشورا بود. وی که پاسدار ارزش های اسلام به شمار می آمد با وجود آنکه داغ عزیزترین بندگان خدا را در دل داشت سربلند و با اقتدار در مواجهه با شهادت خاندانش برخورد نمود. آنگاه که در کنار پیکر مطهر امام حسین(علیه السلام) قرار می گیرد حضرت را قربانی اندکی در پیشگاه خداوند می داند و از خدای خویش می خواهد که پذیرای این قربانی باشد و در پاسخ یاوه گویان که به تمسخر از آن اسوه صبر و مقاومت پرسیدند چه می بینید؟ حضرت زینب حقیقتی را که نهفته در واقعه عاشورا است بیان می کند و به راحتی می گوید که: «چیزی نمی بینم جز زیبایی.» در نگاه حضرت زینب دفاع از ارزش شهادت در راه خدا زیبایی است.

    سخنرانی این بانوی بزرگوار در مجلس یزید ماهیت حکومت ظلم را آشکار ساخت و راه مبارزه را بر دیگران نمایان کرد: «هان ای یزید آیا گمان می کنی که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ کردی و ما را شهر تا شهر مانند اسیران کوچ دادی از منزلت ما کاستی و بر حشمت و کرامت خود افزودی و قرب خود را نزد حضرت یزدان به زیادت کردی… فراموش کردی فرمایش خدا را که فرموده البته گمان نکنند آنانکه کفر ورزیدند که مهلت دادن ما ایشان را بهتر است از برای ایشان. همانا مهلت دادیم ایشان را تا بر گناه خود بیفزایند و از برای ایشان است عذابی مهین. آیا از طریق عدالت است ای پسر آزادشدگان که زنان و کنیزان خود را در پس پرده بداری و دختران رسول خدا را چون اسیران شهر به شهر بگردانی؟! همانا پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کردی… . بدون آنکه جرمی بر خود دانی… با چوبی که در دست داری به دندان های ابی عبدالله سید جوانان بهشت می زنی… ای یزید! قسم به خدا که نشکافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را…. و کافی است ترا خداوند از جهت داوری… .

    یزید در مقابل سخنان قاطع حضرت زینب خاموش مانده بود و حضرت زینب حقیقت ماجرا را که همانا استواری حکومت وی بر پایه های ظلم است آشکار ساخت. به راستی بانوی بزرگ اسلام وجدان های خفته و خموش را بیدار ساخت و روح مرده مقاومت را در مردم زنده نمود و ترسی را که بر جان مردم مستولی گردیده بود از میان برد و از آن پس است که ما شاهد قیام های مختلف علیه ظلم هستیم. زیرا اینک مردم الگویی برای حق گویی و حق طلبی یافته بودند.

    حقیقتی ژرف است این کلام «کربلا می مرد اگر زینب نبود» و حضور زنان در به ثمر رسیدن این نهضت غیرقابل تردید می باشد.


    زنان شجاع اهل بیت(ع)

    در این فراز از مقاله تنی چند از زنان اهل بیت که سرگذشت آنها برای همه مردان و زنان درس عبرت است معرفی می کنیم:
    زینب کبری (س)

    سر سلسله زنان شجاع نهضت امام حسین (ع) زینب کبری(س) است، او خدا شناسی بود که در تحمل مصایب به ام المصایب لقب یافت. در عفت و نجابت ثانی زهرا (ع) بود، تندیس شرم و حیا و دارای عصمت صغری او ولیه الله بود، راضی به رضای الله و امینه الله بود، عالمه غیر معلمه محبوبه رسول خدا (ص) و فاطمه زهرا (س) و امیرالمؤمنین، نایبه الزهرا، شریکه الحسین و در فصاحت و بلاغت وارث امیرالمؤمنین بود. شجاعت ملکه وجودش بود. او قهرمان کربلا بود و در صبر و مقاومت مجسمه تقوی بود، در برخورد با مصیبت ها چون کوه مقاوم و چون صخره در مقابل امواج خروشان، خم به ابرو نیاورد. او کمر مصیبت را شکسته بود!

    در طول نهضت عاشورا بلاگردان زن ها و بچه ها و امام سجاد(ع) بود، به عنوان مثال وقتی در کوفه پس از اینکه زینب افشاگری کرد و مردن را تهییج نمود ابن زیاد (لعنه الله علیه) بسیار غضبناک شد، چون برای او افت داشت زینب را مورد ضرب و شتم قرار دهد، علی بن الحسین(ع) را احضار نمود و گفت تو کیستی ؟ زین العابدین(ع) فرمود: من علی بن الحسین هستم. گفت: علی بن الحسین که در کربلا کشته شد؟ فرمود: آن شیر بیشه شجاعت که شربت شهادت نوشید برادرم علی(ع) بود که بر خلاف گفتار تو، مردم او را شهید کردند نه خدا !

    ابن زیاد غضبش بیشتر شد و گفت: هنوز آن جراْت و توان در تو باقی است که پاسخ مرا بدهی وگفته مرا زیر پا بگذاری ؟ اینک بیایید جلادان، او را برده وگردن بزنید! مدافعه ولایت و امانت، زینب قهرمان بی تاب شد. خود را به دامان امام سجاد (ع) انداخت و فرمود: به خدا دست از یادگار برادرم بر نمی دارم و از او جدا نمی شوم، اگر می خواهی او را به قتل برسانی، مرا هم با او بکش.

    مرا با او بکش تا هر دو باهم

    شویم آسوده از این محنت وغم

     

    زینب (ع) پا به پای امام حسین(ع) در نهضت عاشورا آمد. او پسرش عون را پیشکش برادر برده بود. اگر حسین(ع) شهید شد زینب هم با اسارت خود خط سرخ شهادت را پیمود. کاروان اهل بیت را به رهبری امام سجاد به مدینه رسانید، الحق و الانصاف هیچ کم نگذاشت چرا که او عقیله بنی هاشم بود و یادگار حیدر .

    حضرت زینب (ع) یکسال پس از امام حسین(ع) در شهر دمشق در گذشت .
    ام کلثوم (س)

    دختر دیگر امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (ع ) ام کلثوم است. او زنی شجاع رشیده و عاقله بود در خانه علی(ع) و در دامان زهرای مرضیه(ع) بزرگ شده بود. درک امامانی چون علی، حسن، حسین و زین العابدین(ع) بر معرفت او افزوده بود، او در میادین سیاست هم حضور فعالی داشت، چنانکه در زمان عثمان به عنوان سفیر به سوی ملکه روم اعزام شده بود. او در کربلا زن تمام عیار و جا افتاده ای بود که به کمک زینب توانست بر مشکلات فائق آمده و دشمن را به رسوایی افکند .

    او نیز در کوفه چون زینب کبری(ع) در حالی که با صدای بلند گریه می کرد از پس پرده نازکی خطبه ای ایراد کرد:

    ـ ای مردم کوفه، رسوایی بر شما! چرا حسین را خوار کردید و او را کشتید ؟ و اموالش را به تاراج بردید و زنان حرم او را اسیر نمودید و آزار و شکنجه ایشان کردید ؟ مرگ و نابودی بر شما! وای بر شما! آیا می دانید چه بلایی دامنگیر شما شد ؟ و چه بار گناهی بر پشت می کشید ؟ و چه خونها ریختید ؟ و با چه بزرگواری روبرو شدید و از چه کودکانی لباس ربودید ؟ بهترین مردم بعد از رسول خدا را کشتید، دلسوزی از دل شما رخت بر بست، هان که حزب خداوند پیروز است و حزب شیطان زیانکار …

    وقتی ابن زیاد در کوفه سر امام حسین(ع) را مقابل خود گذاشته و خوشحالی می کرد!

    ام کلثوم(ع) خطاب به ابن زیاد فرمود: ای پسر زیاد، آیا برای پاسخ به رسول خدا(ع) جوابی آماده کرده ای ـ می دانی سر و کارت با رسول خدا(ع) است ؟

    پس از خطبه آتشین ام کلثوم(ع) مردم به قدری تحت تأثیر قرار گرفته بودند که همه مردم می گریستند، به خود لطمه می زدند، زنان گیسوان پریشان می کردند و صدا به واویلا بلند شد، مردها ریش های خود را می کندند.
    فاطمه صغری (س) دختر امام حسین(ع)

    حضرت فاطمه صغری (س) دختر امام حسین(ع) همسر حسن بن حسن (ع) نیز در کوفه خطبه ای ایراد کرد و در آن ضمن سپاس خدا به شماره ریگ ها و سنگ ها و به گرانی از عرش تا خاک و مدح پیامبر اکرم(ع) مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: بارالها به توپناه می برم که بر تو دروغی ببندم یا سخنی بگویم بر خلاف آنچه فرو فرستاده ای درباره پیمان هایی که برای وصی پیامبر علی بن ابیطالب(ع) گرفته ای، همان علی که حقش را ربودند و بی گناهش کشتند، چنانکه دیروز فرزندش را در خانه ای از خانه های خدا کشتند و جمعی که به زبان اظهار مسلمانی می کردند حاضر بودند، ای خاک بر سرشان که از فرزند علی (ع) نه در زندگی اش ستمی باز داشتند و نه به هنگام مرگ یاری اش نمودند … در حالیکه حسین سرشتی داشت پسندیده و طینتی داشت پاک، فضایل اخلاقی اش معروف همه و عقاید نیک اندیش او مشهور جهان …
    رباب (س) مادر سکینه و علی اصغر

    رباب دختر سوم مردی مسیحی بود که در زمان خلیفه دوم، اسلام آورده بود. او به همسری امام حسین(ع) در آمده بود، ظاهرا تنها همسر امام حسین بود که با کاروان حسینی به کربلا آمد و از نزدیک شاهد پر پر شدن شش ماهه اش بود که روی دست پدر توسط قوم دغا حنجرش پاره پاره گردید. فرزندش علی اصغر نشان بارز مظلومیت امام حسین(ع) است. او نیز به سهم خود در مقابل تبلیغات شوم و مسموم کننده دستگاه حکومت غاصب ایستاد و اجازه نداد تا با تحریف کربلا، خون پاکان روزگارش را به هدر دهند .

    او در مجلس ابن زیاد سر پاک حسین را به دامن گذارد و گفت وا حسینا فلانسیت حسیناً …

    یعنی وای حسینم! هرگز فراموشت نمی کنم … چنان با این مرثیه خوانی خود، آهی از دل داغدیده خود بر کشید که احساسات پاکش حضار مجلس را متأثر کرد…
    سکینه (س) دختر امام حسین (ع ) راوی کربلا

    سکینه از مادری به نام رباب زاده شد. او که در کربلا واقعه را از نزدیک دیده بود از واقعه نگاران کربلا محسوت می شود.

    فاضل در بندی در کتاب اسرار الشهاده به نقل از سکینه(ع) می گوید:

    ـ شب عاشورا از پشت خیمه شنیدم پدرم و اصحابش گریه می کنند، سکوت کردم و دیگر زنان را خبر نکردم.آهسته آهسته جلو رفتم، دیدم پدرم نشسته و اصحاب دورش حلقه زده اند. پدرم می فرمود: شما خیال می کردید این جماعت با من بیعت می کنند، اما می بینید که شیطان بر آنها مسلط شده، جز کشتن من و همراهان و اسارت اهل بیت چیز دیگری نمی خواهند، حرف پدر تمام نشده بود ده بیست نفر رفتند و حدود هفتاد هشتاد نفر باقی ماندند … ام کلثوم متوجه من شد، از من پرسید چه خبر است ؟ قصه را برایش تعریف کردم، او طاقت نیاورد فریاد کشید: وا محمدا وا علیا وا حسینا …

    سکینه در سال ۱۱۷ هجری در مدینه رحلت نمود .
    لبابه همسر ابوالفضل (ع)

    لبابه دختر عبیدالله بن عباس بانوی حرم قمر بنی هاشم بود که در کربلا هم حاضر شد و پس از شهادت ابوالفضل به اسارت رفت و پس از آن با اهل بیت به مدینه مراجعه نمود .

    یقیناً برای این زنان مقامی مثل شوهران و مردان آنها در بهشت منظور شده است .

    آری زنان بیدار پس از شهادت امام حسین(ع) هم با احساسات پاکشان حق را برای برکناری اوباش کربلا از حکومت فراهم می کردند، در هر فرصت ممکن بر رسالت انقلابی خود عمل می کردند و باعث و بانیان جنایات هولناک کربلا را به عاقبت شومشان وعده می دادند .

    همسر کعب بن جابر قاتل آن صحابی معروف امام حسین(ع) بعد ها به او گفت: علیه فرزند فاطمه(س) اقدام کردی و سید قرأ قرآن را کشتی ( بریر )، کار بسیار بزرگی مرتکب شدی، به خداوند قسم، بعد از این با تو سخن نخواهم گفت.

    در سال ۶۴ هجری ماه صفر، درست ۳ سال پس از شهادت امام حسین(ع) که یزید به درک واصل شد، جماعتی از مردم برای بیعت به سراغ عمر سعد رفتند تا او را به حکومت تعیین کنند، زنان شجاعی از قبیله همدان و زنانی دیگر از کهلان و انصار و ربیعه و نخع به کوفه آمدند و در حالیکه می گریستند و مویه می کردند و برای امام حسین(ع) زاری می نمودند، وارد مسجد جامع شهر شدند و فریاد می زدند: مگر نه این است که همین عمر سعد بود که راضی به قتل امام حسین(ع) شده بود تا بر مادر کوفه حکومت کند، پس مردم گریستند و از عمر بن سعد صرفنظر کردند، در این جریان فعالیت زنان قبیله همدان چشمگیر تر بود .

    آری این سلسله ادامه داشت و در تمامی ادوار تاریخ زنان شجاع و متدین به هر نحو ممکن از خاندان عترت و طهارت جانبداری کردند و شعور زیبای خود را در تاریخ به ثبت رساندند که از جمله آن می توان به حضور فعال زنان نوقان مشهد مقدس در تشییع جنازه امام رضا(ع) اشاره نمود، تظاهرات زنان غیور و شجاع ایرانی در انقلاب اسلامی به رهبری فرزند امام حسین( ع ) یعنی امام خمینی قدس سره الشریف در سال های ۵۶ و ۵۷، نمونه دیگری از رشد سیاسی زنان و مادران پاکدامن است که با عفت و نجابت خود و حضور فراگیر و کارآمد در مقاطع حساس تاریخ، مسئولیت سیاسی، انقلابی و شرعی خود را به انجام رساندند، امید آنکه زنان امروز هم این رسالت خطیر را به عهده بگیرند. لااقل گریه سیاسی ما در مصیبت های فرزند زهرا(س) یک نوع شرکت در حماسه اوست و هیچکس به مثل امام حسین(ع) شایسته گریه نیست. گریه بر امام حسین( ع ) در راستای حفظ دستاوردهای نهضت مقدس او و جاودانگی راه او صورت می پذیرد، زیرا امام حسین( ع ) شایستگی آ ن را دارد که در تاریخ دنیا باقی بماند.

    ——————————————————————————————————————————————————–

    منابع و مآخذ:

    ۱ ـ قرآن مجید ، ‌تفسیرهای المیزان، مجمع البیان، قربطی الدرا منثور ( جلال الدین سیوطی ) .

    ۲ ـ نهج البلاغه به قلم محمد علی انصاری .

    ۳ ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( سه جلدی ) .

    ۴ ـ تاریخ طبری، طبری ( ۵ جلدی ) .

    ۵ ـ‌ سیره نبویه ابن هشام ( ۴ جلدی ) دارالکتاب العربی بیروت .

    ۶ ـ وسایل الشیعه، حر عاملی ( ۲۰ جلدی ) .

    ۷ ـ‌ بحارالانوار ، ‌چاپ آخوندی .

    ۸ ـ صحیح بخاری.

    ۹ ـ فروغ ابدیت، سبحانی ( ۲ جلدی ) .

    ۱۰ ـ ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، دارالکتب الاسلامیه تهران .

    ۱۱ ـ ارشاد مفید با ترجمه فارسی، کتابفروشی اسلامیه تهران .

    ۱۲ـ لهوف علی قتل الطفوف، ابی مخفف دارالاسوه للطباعه و النشر تهران .

    ۱۳ ـ ترجمه لهوف ، ‌آهی سوزان بر مزار شهیدان، به قلم سید احمد فهری.

    ۱۴ ـ سیره امامان ترجمه فی رحاب ائمه اهل بیت، محسن امین، ترجمه حسین وجدانی ج ۳.

    ‌۱۵ـ چهره خونین حسین (ع) ترجمه مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزیزاله عطاردی .

    ۱۶ـ الخصایص الحسینیه شیخ جعفر شوشتری .

    ۱۷ـ رموز الشهاده، ترجمه کامل نفس المهموم و نفثه المصدور، محدث قمی، کتابفروشی اسلامیه تهران، ترجمه آیت الله کمره ای .

    ۱۸ـ ناسخ التواریخ، چاپ سنگی و چاپ قدیم .

    ۱۹ـ منتهی الامال، محدث قمی .

    ۲۰ـ کشف الغمه، مرحوم علی بن عیسی اربلی ( ۳ جلدی ) دارالکتاب الاسلامی بیروت .

    ۲۱ـ امام حسین و ایران، نوشته کورت فریشلر آلمانی، ترجمه ذبیح الله منصوری .

    ۲۲ـ شب های پیشاور، سلطان الواعظین .

    ۲۳ـ اسرارالشهاده، فاضل دربندی، چاپ تهران .

    ۲۴ـ مقتل ابی مخنف، چاپ المحجه البیضاء بیروت .

    ۲۵ـ چهره زن در آینه اسلام و قرآن، مرتضی فهیم کرمانی .

    ۲۶ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، چاپ ۱۳۵۲ .

    ۲۷ ـ مروج الذهب، مسعودی ( دارالاندلس بیروت ) .

    ۲۸ـ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، توزیع دارلباز مکه مکرمه .

     نظر دهید »

    نقش زن در قیام عاشورا (1)

    13 آذر 1393 توسط ستاره طیب

    پدید آورنده : سیده ارغوان حیدری

    پس از تجلی اسلام در جهان و احیای حقوق از دست رفته زن در جامعه، زن هویت و اصالت خویش را باز یافت و با حفظ ارزش های دینی، در مسائل مهم اجتماعی - سیاسی شرکت جست و چه بسا، نام و حماسه بعضی از ایشان در تاریخ ماندگار گردید . از جمله حوادث عظیم در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ جهان، واقعه حزن انگیز و جانسوز کربلاست .

    حماسه کربلا، یک رویکرد بزرگ سیاسی، اجتماعی و تربیتی است که اگر این حماسه را احیا کننده اسلام بدانیم، باید سهمی عظیم برای زنان در آن قائل گردیم; زیرا اگر نبودند زنان شجاع، با ایمان و پاکباخته در صحرای کربلا، رسالت عظیم حسینی ناتمام می ماند .

    چه بسیار دلاوری ها و جان فشانی ها که در این صحنه، از زنان بروز و ظهور یافت و تا ابدیت بر تارک تاریخ حک گردید .

    و به همین دلیل است که علامه شهید مطهری می فرمایند: «تاریخ کربلا، یک حادثه و تاریخ مؤنث است، یعنی یک حادثه مذکر - مؤنث است . حادثه ای که مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولی مرد در مدار خودش، و زن در مدار خودش .» (1)

    آری، این بانوان آگاه و معتقد، وظیفه دینی خویش را در قیام عاشورا، با حفظ هنجارهای اسلامی، به بهترین وجه به انجام رسانیده و نشان دادند که یک زن می تواند در بزرگترین و مهمترین حماسه انقلابی و دینی عصر خویش سهمی عظیم و افتخار آفرین داشته باشد، تا در آینده نیز زنانی مخلص و با ایمان تداوم دهنده حرکت ایشان در راه حفظ مبانی و ارزش های اسلامی باشند .
    همراهی زنان با امام حسین ( علیه السلام)

    آن گاه که ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام)، عازم سفر جهت مبارزه با بی عدالتی ها گردید، در جمع یارانش، عده ای از زنان هاشمی و غیر هاشمی نیز حضور داشتند .

    ایشان زنان دلیر و متهوری بودند که با ترسیم نیکویی از حیات، با گام های استوار و به رهبری امام حسین ( علیه السلام) در مقابل بیدادگری ها ایستادند و با درک عمیق از انقلاب حسینی، حماسه ها آفریدند . آنان با گذشت از لذائذ مادی و غلبه بر هواهای نفسانی، به چنان درجه ای از ایمان و تعهد رسیده بودند، که لیاقت همراهی با امام حسین ( علیه السلام) و دفاع از حریم اسلام را پیدا کردند .

    امام حسین ( علیه السلام)، برای این سفر زنانی را برگزیده بود که سخنورانی عالمه، شیر زنانی مؤمنه و خدمتگزارانی شایسته برای اسلام بودند .

    امام حسین ( علیه السلام) بهتر از هر کسی آگاه بود که این بانوان بزرگ، کامل کننده رسالت عظما و عظیم وی خواهند بود . به همین جهت ایشان را با خود همراه ساخت .

    البته عده دیگری از زنان نیز گرچه در جمع همراهان امام نبودند، اما خدمات ارزنده ای را در جهت قیام اباعبدالله ( علیه السلام) انجام دادند . که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می نماییم:
    1 - ماریه دختر سعد

    وی از قبیله عبدالقیس و از شیعیان ساکن بصره بود . او در شرایط اختناق بصره، منزل خود را در اختیار شیعیان قرار داد تا محلی برای اجتماع ایشان، جهت مشورت پیرامون چگونگی پیوستن به امام حسین ( علیه السلام) باشد . (2)

    از این انجمن، چند تن، چون «یزید بن نبیط » (3) و دو پسرش، عازم کربلا شدند و در قیام عاشورای امام حسین ( علیه السلام) به شهادت رسیدند .
    2 - طوعه

    طوعه همان زنی بود که در شرایط وحشت زای کوفه، به حمایت از مسلم پرداخت و او را در خانه خویش پناه داد و سیراب نمود . (4)

    این اقدام طوعه در آن شرایط سخت، خود نوعی شجاعت و دلاوری بود; زیرا او با وجود این که پسرش از عمال ابن زیاد بود و در پی دریافت جایزه، حریصانه به دنبال مسلم گشت، او را پناه داد و خود را در معرض خطر انداخت .
    3 - «دلهم » یا «دیلم »

    «دلهم » همسر «زهیر بن قین » یکی از یاران فداکار امام در حماسه کربلا بود . او، همسرش را که از طرفداران عثمان بود، برای پیوستن به امام تشویق نمود، (5) و بدین ترتیب یاوری دیگر برای امام حسین ( علیه السلام)، به جمع کربلاییان پیوست .

    اگر نبود هشدار «دلهم » ، زهیر توفیق نمی یافت با امام ( علیه السلام) آشنا شود و به شرف و عزت ابدی نائل گردد .

    اینان نمونه هایی از زنان فداکار و از خود گذشته ای بودند که در دورانی که مردان در رکود و رخوت به سر می بردند و منافع و امیال دنیوی را بر عقیده و ایمان مقدم می داشتند، در حد توان خویش، امام حسین ( علیه السلام) را یاری نمودند .
    نقش زن در روز عاشورا

    نقش زنان در روز عاشورا را از چند منظر می توان مورد بررسی قرار داد:
    1 - پشتیبانی و حمایت از امام حسین ( علیه السلام)

    زنان کاروان حسینی، با بینشی ژرف، به حمایت از امام حسین ( علیه السلام) پرداختند . ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانی استوار و فداکار برای مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابه های شورانگیز و … به اثبات رسانیدند .
    2 - تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه

    در روز عاشورا، آن گاه که جنگی نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین ( علیه السلام) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاکباز، با آگاهی از نتیجه ظاهری جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه نابخردان و نامردمان ترغیب نمودند . آنان به چنان درجه ای از اعتقاد رسیده بودند که در برابر خدا، تسلیم محض بودند . اگر کمی دقت نماییم، می بینیم که آنان می توانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند که از معرکه بگریزند . اما نه تنها این کار را نکردند، بلکه مشوق مردانشان برای مبارزه و حفظ اسلام بودند . تاریخ عاشورا نمونه های متعددی از این بزرگواران را به ما معرفی می نماید:

    یکی از این بانوان، «ام وهب » همسر عبدالله بن عمیر بود . وقتی که عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به کاروان امام پیوست . او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یاری او شتافت . و آن گاه که بر سر پیکر پاک همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید . او تنها زن شهید در میدان کربلا بود . (6)

    «بحریه » مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور دیگری بود، که پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر کرد . پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوی مادر پرتاب کرد، اما این شیر زن، با افتخار، سر فرزند را دوباره به سوی سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده ایم، باز پس نمی گیریم . (7)
    3 - صبر و ایثار و مقاومت

    بردباری و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفت انگیز واقعه کربلاست . آنان به رهبری زینب ( علیهاالسلام) از عزیزترین سرمایه های عمر خود، در راه عقیده و اندیشه های متعالی خویش گذشتند . مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران، و حتی شهادت فرزندان نتوانست، گام های ایشان را در راه هدفشان متزلزل سازد .

    بعضی از آنان، در نهایت ادب و اخلاص، حتی برای گرفتن پیکر پاک شهدایشان از خیمه ها بیرون نمی آمدند و احساسات خود را مخفی کرده و صدا به گریه و شیون بلند نمی کردند، تا مبادا امام حسین ( علیه السلام) در مقابل آن ها شرمنده گردد .

    هنگامی که امام ( علیه السلام)، پیکر پاک علی اصغر را پشت خیام آورد تا دفن نماید، مادر علی اصغر برای دفن او حاضر نشد . همین طور وقتی که پیکر بی جان علی اکبر و قاسم را آوردند، مادران آن ها از خیمه بیرون نیامدند . حضرت زینب ( علیهاالسلام) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام ( علیه السلام) شرمنده نگردد . (8)

    و این ایثاری ظریف و مقاومتی بی نظیر است که در روز عاشورا به نمایش گذاشته شد .
    4 - شرکت مستقیم در نبرد

    زنان در اکثر جنگ های صدر اسلام شرکت داشتند، اما نقش زنان در عاشورا نقشی متفاوت بود . جنگ نابرابر، احساسات عمیق زنان را برانگیخت و بعضی از آن ها، برای حمایت از امام حسین ( علیه السلام)، به صحنه نبرد آمدند و با تیرک خیمه که تنها سلاح آنان بود، به سوی دشمن هجوم بردند و تعدادی از سپاهیان کفر و نفاق را به هلاکت رساندند . بحریه مادر عمرو بن جناده (9) و ام وهب همسر عبدالله بن عمیر (10) از جمله این سلحشورانند .
    5 - اطاعت از امام ( علیه السلام)

    زنان، در قیام حسینی، انسان هایی کمال یافته، با هدف، مؤمن راستین و با اخلاص بودند که با تسلیم محض در برابر اوامر الهی و امامشان توانستند سرافراز از امتحان پروردگار بیرون آیند .

    آن گاه که این بانوان بزرگ، به سوی دشمن حمله ور می شدند، هیچ کس نمی توانست آنان را از مبارزه باز دارد . اما هنگامی که امام به ایشان فرمان بازگشت می داد، بی هیچ سخنی به خیمه ها باز می گشتند . این بانوان از موقعیت حساسی که امام در آن قرار داشت، با خبر بودند و به همین منظور، زمینه اضطراب و نگرانی امام را فراهم نمی کردند . و هرگز بر خلاف رضای امام ( علیه السلام) حرکتی نمی کردند و سراسر وجودشان، آکنده از رضا و تسلیم بود .
    6 - آرام کردن کودکان و تسلی آنان

    وظیفه زنان، در روز عاشور، بسیار سنگین بود . آنان علاوه بر این که شاهد شهادت مردانشان بودند، بایستی کودکان تشنه و مضطرب را آرام می ساختند تا مبادا صدای گریه آن ها، دیگر رزمندگان را دچار تزلزل کند . آن گاه که خیمه ها آتش گرفت و کودکان هراسان به بیابان گریختند، این زنان بودند که جگر گوشه های آل رسول را پیدا کردند، در آغوش کشیدند و آرام نمودند . و بدین ترتیب بود که کوه ها در مقابل استقامت زنان کربلایی، سر تعظیم فرو آوردند و صحراها در برابر وسعت وجودی ایشان احساس حقارت کردند .

    —————————————————————————————————————————————————–

    پی نوشت ها:

    1 - شهید مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 289 .

    2 - محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج 5، ص 353; شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 532 .

    3 - شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 532 .

    4 - محمد بن جریر طبری، همان، ص 373 .

    5 - علامه سید محسن امین عاملی، امام حسن و امام حسین، ص 184 .

    6 - احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 193; محمد بن جریر طبری، همان، ص 437 .

    7 - عبدالله ممقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 3، ص 83; محمد بن جریر طبری، همان، ص 353 .

    8 - نقش زنان مسلمان در صدر اسلام، ص 26 .

    9 - عبدالله ممقانی، همان .

    10 - احمد بن یحیی بلاذری، همان .

     نظر دهید »

    خونین جگران به نینوا برگشتند....

    13 آذر 1393 توسط ستاره طیب

    اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم

    هجوم بی کسی ام را برایت آوردم

    من از تظاهر نامحرمان عزا دارم

    هزار غم ز هزاران حکایت آوردم

    کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست

    به چشم آنچه که دیدم روایت آوردم

    مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی است

    که آستین به سر بچه هایت آوردم

    زافترای کنیزی تمام دلها ریخت

    ومن پناه به آه و دعایت اوردم

    گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد

    به آیه شإن نزول ولایت آوردم

    برای آنکه به نام تو لطمه ای نرسد

    هماره اسم تو را با درایت آوردم

    به گریه های غریبم اگر چه خندیدند

    بهار گریه سوی کربلایت آوردم

    فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی

    نشان ز خاطره آشنایت آوردم

    دگر به شام کسی سب مرتضی نکند

    شهیده دادم و داغش برایت آوردم

    طنین صوت علی را به کوفه افکندم

    رشام غافله را با صدایت آوردم

    سر تو سایه به سایه چراغ محمل بود

    قدی خمیده کنون پیش پایت آوردم

    کنار قبر تو دلهای پر حرارت را

    به یاد سوختن خیمه هایت آوردم

    ببین که چادر من پرچم عزای تو شد

    نوا و زمزمه در نینوایت آوردم

    هر آنکه فاتح دلهاست چون تو پیروز است

    ببین دل همه را مبتلایت آوردم

    ————————————————

    شاعر: محمود ژولیده

     نظر دهید »

    آیا جایزیم دشمنی را لعن کنیم؟

    17 آبان 1393 توسط ستاره طیب

     

    روشن است كه ناسزاگفتن و فحش دادن است، فحش دادن شأن يك مسلمان  نيست همچنان كه علي(ع)فرمودند:« إِنِّي أَكْرَه لَكُم أ نْ تَكُونُوا  سبابِينَ1»

    به خدا سوگند دوست ندارم شما از دشنا م دهندگان باشيد.ولي« لعن »  كردن يك نوع بيزاري جستن از ظلم و ظالم و فاصله گرفتن از راه سپاه اهل باطل و موجب قرب به جبهه ي امام حسين(ع)مي شود و ا ين كه در دل ما جا يي بر اي همراهي با ظلم و ظالم نيست. همان طور كه خداوند بر اهل كفر لعنت مي كند و لعنت لعنت كنندگان را نيز بر آن ها مي فرستد .«إِنَّ الَّذينَ يكْتُمونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبيناتِ و الْهدى مِنْ بعدِ ما بينَّاه لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِك يلْعنُهم اللَّه و يلْعنُهم اللاَّعِنُونَ2»

    ———————————————————————–

    1 - نهج البلاغه، كلام206

    2-سوره ي بقره،آيه ي159

     نظر دهید »

    عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ماه محرم

    05 آبان 1393 توسط ستاره طیب

    نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

    عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است

    هر چه داریم همه از کرم عباس است

    خلقت جنت حق لطف کرم عباس است

     نظر دهید »

    نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - 32 سال انتظار و دوری از پیکر یکی از عزیزان که سال‌هاست از شهادتش اطمینان پیدا کرده‌اند، سختی‌های یک خانواده را می‌سازد. خانواده شهدای گمنام کنار افتخار شهادت عزیزشان، رنج دوری از او را نیز دوچندان تحمل می‌کنند. «شهید عباسعلی مختاری» سال 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید، اما پیکرش مفقود شد. تا اینکه در جریان تفحص پیکر بی‌نشانش کشف شد و به‌عنوان شهید گمنام 6 سال قبل در دانشگاه پیام نور تهران به خاک سپرده شد، اما آزمایش DNA در روزهای اخیر نوید خوبی برای خانواده‌اش داشت، این که آن کسی که در مزار شهید گمنامِ پیام نور خفته است همان عباسعلی مختاری است که در 22سالگی با آن همت آهنین به میدان جهاد روانه شد. این خانواده اصفهانی از زرین‌شهر اصفهان کیلومترها را می‌پیمایند تا بعد از 32 سال شهیدشان را در تهران ملاقات کنند، و ناگفته‌های بسیاری از شهیدشان دارند.

    جمشید مختاری برادر شهید تازه‌شناسایی شده دانشگاه پیام‌نور از برادر شهیدش روایت می‌کند و می‌گوید: من 5 سال از برادرم کوچک‌تر بودم، رابطه‌ای بسیار صمیمانه و نزدیک بود، شش ماه بعد از شهادتش به جبهه رفتم و در همان گردانی که برادرم در آن مفقود شد مشغول شدم تا اینکه جنگ تمام شد.

    توصیه همیشگی‌اش پیروی از امام(ره) و انقلاب بود/ برای دفاع از مظلوم پیشرو بود

    جمشید مختاری رابطه خاصی را که میان او و برادر شهیدش وجود داشت این‌طور توصیف می‌کند: رابطه برادری ما رابطه خاصی بود. من پنج سال از عباسعلی کوچک‌تر بودم. او همیشه ما را به پیروی از امام و انقلاب توصیه و به نماز اول وقت، انجام واجبات و دوری از محرمات دعوت می‌کرد. برای همه‌مان در خانواده الگو بود. ورزشکار بود؛ قدرت بدنی بالایی داشت؛ به همین خاطر همیشه برای دفاع از مظلومین پیشرو بود و این را به همه ما گوشزد می‌کرد. خیلی مهربان و دوست‌داشتنی بود، این اخلاق بین همه دوستان و اقوامش زبانزد بود.

    نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    سایت ساجد - 32 سال انتظار و دوری از پیکر یکی از عزیزان که سال‌هاست از شهادتش اطمینان پیدا کرده‌اند، سختی‌های یک خانواده را می‌سازد. خانواده شهدای گمنام کنار افتخار شهادت عزیزشان، رنج دوری از او را نیز دوچندان تحمل می‌کنند. «شهید عباسعلی مختاری» سال 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید، اما پیکرش مفقود شد. تا اینکه در جریان تفحص پیکر بی‌نشانش کشف شد و به‌عنوان شهید گمنام 6 سال قبل در دانشگاه پیام نور تهران به خاک سپرده شد، اما آزمایش DNA در روزهای اخیر نوید خوبی برای خانواده‌اش داشت، این که آن کسی که در مزار شهید گمنامِ پیام نور خفته است همان عباسعلی مختاری است که در 22سالگی با آن همت آهنین به میدان جهاد روانه شد. این خانواده اصفهانی از زرین‌شهر اصفهان کیلومترها را می‌پیمایند تا بعد از 32 سال شهیدشان را در تهران ملاقات کنند، و ناگفته‌های بسیاری از شهیدشان دارند.

    جمشید مختاری برادر شهید تازه‌شناسایی شده دانشگاه پیام‌نور از برادر شهیدش روایت می‌کند و می‌گوید: من 5 سال از برادرم کوچک‌تر بودم، رابطه‌ای بسیار صمیمانه و نزدیک بود، شش ماه بعد از شهادتش به جبهه رفتم و در همان گردانی که برادرم در آن مفقود شد مشغول شدم تا اینکه جنگ تمام شد.

    توصیه همیشگی‌اش پیروی از امام(ره) و انقلاب بود/ برای دفاع از مظلوم پیشرو بود

    جمشید مختاری رابطه خاصی را که میان او و برادر شهیدش وجود داشت این‌طور توصیف می‌کند: رابطه برادری ما رابطه خاصی بود. من پنج سال از عباسعلی کوچک‌تر بودم. او همیشه ما را به پیروی از امام و انقلاب توصیه و به نماز اول وقت، انجام واجبات و دوری از محرمات دعوت می‌کرد. برای همه‌مان در خانواده الگو بود. ورزشکار بود؛ قدرت بدنی بالایی داشت؛ به همین خاطر همیشه برای دفاع از مظلومین پیشرو بود و این را به همه ما گوشزد می‌کرد. خیلی مهربان و دوست‌داشتنی بود، این اخلاق بین همه دوستان و اقوامش زبانزد بود.

    نمی‌گذاریم پا روی خون شهدا بگذارند/ در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که پیکرم بعد از سال‌ها دوری بازمی‌گردد

    برادر شهید عباسعلی مختاری در ادامه سخنانش می‌گوید: ما می‌دانستیم او شهید شده است اما مفقود الاثر بود. شهادت حقش بود و به حقش هم رسید. در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود: پیکرم گم و بعد از سال‌ها پیدا می‌شود. عاشق امام و انقلاب بود. همیشه از خدا می‌خواست بعد از پیروزی به شهادت برسد. من به این شهید افتخار می‌کنم و راهش را هم ادامه می‌دهم. نمی‌گذاریم کسانی که می‌خواهند پا روی خون شهدا بگذارند اهداف نادرست‌شان محقق شود.

    با اصابت گلوله تانک به شهادت رسید/ پذیرفتن خبر شهادت برای همه ما سخت بود

    او به نحوه شهادت برادرش اشاره می‌کند و می‌گوید: عباسعلی در عملیات رمضان سال 61 منطقه شلمچه شرق بصره شهید شد. یکی از هم‌رزمانش با شهید پنج شش متر فاصله داشته که ایشان به شهادت می‌رسد و از طریق اصابت گلوله تانک این اتفاق می‌افتد. همان موقع هم که به ما خبر را دادند، برای شهید در بوستان شهدا مزاری گرفتیم ولی مراسمی برگزار نکردیم. منتظر بودیم پیکرش پیدا شود. با اینکه به ما گفتند شهید شده و ما هم خبر شهادت را شنیده بودیم اما قبول کردن شهادت برای خواهران و برادران شهید سخت بود.

    مادرم می‌گفت: نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    مختاری انتظار پدر و مادرش در این سال‌های انتظار را توصیف می‌کند و می‌گوید: پدرم 67ساله و مادرم 69ساله بود که فوت شد. مادرم از غم پسرش دق کرد. سال 89 بعد از آزمایش DNA می‌گفت نمی‌خواهم زنده باشم که استخوان‌های پسرم را برایم بیاورند، من می‌خواهم زودتر از آن بروم. پدرم هم 15 سال پیش فوت کرد. سال‌های انتظار برای همه ما خیلی سخت بود، و این سختی قطعاً برای پدر و مادر مضاعف می‌شود. این سی سال یک طرف، و این هفته‌ای که به ما خبر شناسایی‌شدنش را دادند یک طرف دیگر، تا به تهران بیاییم خیلی زمان دیر می‌گذشت.

    او معتقد است توصیه خاص و همیشگی برادر شهیدش پشتیبانی از امام و انقلاب ادامه دادن راه شهدا بود. او برای دیگر خانواده‌هایی که به‌انتظار شهید گمنام‌شان در هجران و دوری به سر می‌برند، دعا کرد تا مثل آن‌ها از این انتظار رهایی یافته از شهیدشان خبری به دست آورند.

    برادر شهید عباسعلی مختاری درمورد اینکه دوست دارد برادر شهیدش در دانشگاه پیام نور بماند یا به زادگاهش بازگردد، می‌گوید: قطعاً شهید به‌خواست خودش به اینجا آمده، اگر خودش نمی‌خواست اینجا نمی‌آمد. به‌نظر من نباید آرامش شهید را به هم زد، همین جا بماند بهتر است، او اینجا غریب نیست.

    منبع: تسنیم

     2 نظر

    واقعه کربلا در ایران تکرار نشد

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - در طول جنگ تحمیلی رزمندگان اسلام موفق به اسارت گروه زیادی از بعثی ها شدند و این موضوع در اواخر جنگ، به نگرانی مهمی برای عراقی ها تبدیل شده بود. رزمندگان بر اساس فرامین دین مبین، رفتاری کاملا انسانی و اسلامی با اسرای عراقی داشتند. آنچه می بینید، فقط چند قاب از این رفتار انسان دوستانه است…

     1 نظر

    هدیه حاج همت به یک نوجوان/ پوتینی که در دل یک فرمانده جا نشد

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - شهید همت در جبهه‌های جنگ علیه باطل رابطه خیلی خوب و برادرانه‌ای با رزمندگان داشت.

    از همین رو برآن شدیم تا با بیان خاطراتی از کتاب “معلم فراری” به خاطراتی بر اساس زندگی این شهید بزرگوار بپردازیم.

    پای بزرگ

    حاج همت از ساختمان فرماندهی خارج می‌شود و پوتین‌هایش را پا می‌کند. کربلایی هم به دنبال او بیرون می‌آید. حاج همت در حالی که بند پوتین‌هایش را می‌بندد، می‌گوید: «آقا جان، ‌اگر کاری نداری، ‌چند روز دیگر پیش ما بمان.»

    کربلایی می‌گوید: «مادرت تنهاست. این دفعه زن و بچه‌ات را آوردم به دیدنت، دفعه بعد مادرت را می‌آورم. حالا که تو نمی‌توانی بیایی خانه، ‌ما باید بیاییم جبهه.»

    کربلایی در حین حرف زدن متوجه پوتین‌های کهنه و رنگ و رفته حاج همت می‌شود. حاج همت با شرمندگی می‌گوید: «شرمنده‌ام از اینکه باعث زحمت شما شدم… من یک صحبت کوتاه با بچه‌های لشکر دارم بعد می‌آیم بدرقه‌تان می‌کنم.»

    حاج همت خداحافظی می‌کند و می‌رود. کربلایی که هنوز از فکر پوتین‌های او بیرون نیامده متوجه خداحافظی‌اش نمی‌شود.‌‌ همان لحظه، اکبر هم از ساختمان خارج می‌شود. کربلایی با ناراحتی جلوی او را می‌گیرد و می‌گوید: «اکبر آقا مگر دولت به رزمنده‌ها کفش و لباس نمی‌دهد؟»

    اکبر که متوجه منظور کربلایی شده، سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «کربلایی، ‌ به خدا من یکی زبانم مو درآورد بس که به حاجی گفتم پوتین‌هایت را عوض کن، بهش می‌گویم ناسلامتی تو فرمانده لشکری با آدم‌های مهم نشست و برخواست می‌کنی، ‌ خوب نیست این پوتین‌ها را پایت می‌کنی…. والله به گوشش فرو نمی‌رود که نمی‌رود.»

    - خوب، حرف حسابش چیست؟

    - حرف حسابش این است که می‌گوید یک فرمانده باید خودش را با کمترین نیرو‌هایش مقایسه کند، ‌من باید همرنگ بسیجی‌ها باشم.

    کربلایی می‌گوید: «خودم درستش می‌کنم اگر یک جفت کفش نو به پایش نکردم هر چه می‌خواهی بگو، من پدرش هستم اگر از من حرف شنوی نداشته باشد پس از کی می‌خواهد داشته باشد؟»

    وقتی حاج همت سخنرانی می‌کند، ‌همه احساس لذت می‌کنند. یک لشکر رزمنده در زمین صبحگاه پادگان دو کوهه خبردار ایستاده‌اند و به حرف‌های او گوش می‌دهند. آفتاب سوزان خوزستان، ‌همان قدر که تن دوازده هزار نیرو را داغ می‌کند، ‌تن حاج همت و دیگر فرماندهان را هم داغ کرده. هیچ کس زیر سایه‌بان نیست. هیچ فرماندهی، ‌کفش و لباس نو‌تر از کفش و لباس رزمنده‌ها نپوشیده. حاج همت، ‌فقط حالا که به تنهایی در برابر یک لشکر نیرو ایستاده، معلوم است که فرمانده لشکر است. اگر بعد از سخنرانی قاطی جمعیت شود، هیچ کس فرمانده بودن او را از ظاهر تشخیص نخواهد داد.

    یک بار او همین پوتین‌ها را برای وصله دوزی به کفاش داد. اکبر متوجه شد. یک جفت پوتین نو از تدارکات لشکر گرفت و آن‌ها را به کفاش داد تا به جای پوتین‌های کهنه به همت بدهد. سپس پوتین‌های کهنه را از کفاش گرفت و گفت: « به صاحب این پوتین‌ها بگو درشان تو نیست کفش‌های میرزا نوروزی را به پا کنی.»

    حاج همت وقتی آمد، خیلی دلخور شد. پوتین‌های نو را نگرفت و به جای آن، دمپایی به پا کرد. اکبر که دید حریف او نمی‌شود، ‌پوتین‌های وصله دارش را بازگرداند.

    حالا اکبر نگران کربلایی است. می‌ترسد حاج همت، ‌حرف پدرش را هم زمین بزند؛ یا حرف پدرش را بپذیرد؛ اما از آن پس همیشه شرمسار نیرو‌ها باشد!

    کربلایی رو به حاج همت می‌گوید: «دوست دارم یک بار دیگر مثل بچگی‌هایت دستت را بگیرم ببرم بازار و یک جفت کتانی واسه‌ات بخرم. ناسلامتی هنوز پسرمی. هر چند فرمانده لشکری، اما برای من هنوز پسرمی.»

    کربلایی و اکبر، ‌منتظر پاسخ حاج همت‌اند. حاج همت می‌گوید: «باشه. من حاضرم. شما همیشه حق پدری گردن من داری آقاجان.»

    کربلایی، ‌پیشانی همت را بوسیده، ‌ با خوشحالی می‌گوید: «رحمت به آن شیری که خوردی. پس بلند شو، ‌معطلش نکن. من باید زود برگردم اصفهان.»

    اکبر از تعجب نزدیک است شاخ در بیاورد. هیچ وقت تا به حال حاج همت را این قدر گوش به فرمان ندیده بود.

    او مثل بچه‌‌ای اختیارش را داده به کربلایی. کربلایی هم یک جفت کتانی برای او خرید. آن‌گاه سوار ماشین یونس شدند و به طرف پادگان بازگشتند.

    آنها به پادگان نزدیک می‌شوند. اکبر به لحظه‌ای فکر می‌کند که بچه‌ها در گوشی به هم می‌گویند:"حاجی کتانی نو به پا کرده! چرا؟ چون فرمانده لشکر است…”

    حاج همت، مدام به عقب برمی‌گردد و به نوجوان نگاه می‌کند. کربلایی متوجه نگاه‌های او شده، کنجکاوانه نگاهش را دنبال می‌کند. اکبر وقتی نگاه آن دو را می‌بیند، نوجوان را در آینه از نظر می‌گذارند. ناگهان چشم او به پوتین‌های کهنه و رنگ و رو رفته نوجوان می‌افتد. اکبر، منظور حاج همت را از نگاه‌ها می‌فهمد. می‌خواهد چیزی بگوید که کربلایی می‌زند روی داشبورد و می‌گوید: “نگه‌دار اکبر آقا.”

    -نگه دارم؟ واسه چی؟!

    - تو نگه دارَ، حاجی خودش می‌گوید واسه چی.

    اکبر ترمز می‌کند. کربلایی، رو به حاج همت می‌کند و با لبخند می‌گوید: “پدر باشم و نفهم تو دل پسرم چی می‌گذرد؟! حالا برای اینکه راحتت کنم، می‌گویم وظیفه من تا همین‌جا بود که انجام دادم. از تو هم ممنونم که حرفم را زمین نزدی و به خاطر احترام به من، مقام خودت را زیرپا گذاشتی. از حالا به بعد، تصمیم با خودت است. هرکاری دوست داری، بکن.،… من راضی‌ام.”

    حرف کربلایی آبی است که روی آتش حاج همت می‌ریزد. از ته دل می‌خندد. کربلایی را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد. آن‌گاه کتانی ها را از پا در می‌آورد و به سراغ نوجوان می‌رود.

    اکبر و کربلایی، صدای حاج همت را می‌شنوند که می‌گوید: “این کتانی ها داشت پایم را داغان می‌کرد. مانده بودم چه کارش کنم که خدا تو را رساند.”

    برمی‌گردد و درحالی که پوتینهای رنگ و رو رفته‌اش را به پا می‌کند، می‌گوید: “اصلا پاهای من ساخته شده برای همین پوتینها، خدا بده برکت…”

    لحظه‌ای بعد، حاج همت با همان پوتین‌ها سوار ماشین می‌شود.

    ماشین، جاده پادگان را پیش می‌رود.

    منبع: باشگاه خبرنگاران

     نظر دهید »

    حکیمانه...

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

     

     نظر دهید »

    رسیدن به مقام مخلصین

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    دانلــــــــــــــود کنید

    مرضیه.عبداللهی پور

     نظر دهید »

    اللهُـمَّ اغـفِــر لِیَ الـذُنوبَ الّـتـی تَحـبِـسُ الـدُّعــا

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد،

    بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن…

    زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن…

    شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی

    …اللهُـمَّ اغـفِــر لِیَ الـذُنوبَ الّـتـی تَحـبِـسُ الـدُّعــا …

    خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت…

    مرضیه.عبداللهی پور

     نظر دهید »

    ذاکرین الله.......

    10 مهر 1393 توسط ستاره طیب

     

    حلیم ( همیشه بردبار)

    والله غفور حلیمٌ

    ترجمه : و خدا ، آمرزنده و بردبار است .

    خداوند حلیم است یعنی در مجازات تبهکاران


    تعجیل ( شتاب) روا نمی داردو در مقابل جهالت بندگان ،


    بسیار صبور است .

    اگر کسی می خواهد بردباری و صبر و استقامت در برابر

    مشکلات داشته باشد

    در هر روز 88 مرتبه ذکر«یاحلیم» خوانده شود.

     1 نظر

    یا صاحب الزمان !

    10 مهر 1393 توسط ستاره طیب

     

    یا صاحب الزمان !
    بگذار تا دل من بي انتها تكرار كند كه تو را ميخواهد فقط تو را…


    به خاموشي ما منگر ماخود معدن رازيم ؛ فلك بشكست بال ما وگرنه اهل پروازيم…


    دستها به خيانت باز و به التماس دراز شده است… پاها در طلب يك لقمه نان به سوي

    جباران كشيده شده است…


    دلها سرگرم دنياي تاريك غفلت زا است و فكرها سرگرم زندگي پر فريب…زندگي سراسر دوری تو..


    امروز شهر ما، آكنده از عطر حضور تو است؛ اما دود گناهها كوچه پس كوچه‌هاي جهان را

    فرا گرفته و ديده‌ها به انواع فسادها و نابرابري‌ها تاريكند…


    اما فردا اين حضور عطر تو به عطر ظهور مبدل ميشود و ديوار بلند و سياهي كه بنا

    کردیم فرو ميريزد…


    مشام و ديده و دست و پا و دل و فكر آن گونه ميشود كه تو مي پسندي و دلها شيداي

    تو که قلبجهاني و اگر نباشي جهان را تپشي نيست. پاها رونده به سوي ياري تو كه گوهرهاي نهفته

    در دل خاك و آب را نمايان ميكني، براي فردا، و اثري از فقر و فلاكت را نميگذاري…


    دستهايمان گشوده به سوي آسمان به دعا براي تو ، چشمهايمان در انتظار رويت جمال
    نوراني تو…


    بيا تا كوچه پس كوچه ها و حتي درون خانه ها را عدالت پر كند بيا تا هر چه زودتر جهان ما آكنده به عطرت گردد.

     1 نظر

    موعدا!

    10 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    موعدا!

    آيا حضورعشق رابه تماشا بنشينيم يا … انتظار را؟

    چشمي براه دارم. چشمي ، برآسمان مي آيي…

    مي آيي… و … جهان را سبزخواهي كرد …

     نظر دهید »

    اي مهربان ترين مهربانان!

    06 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    پروردگارا!

    اي آفريننده ي آسمان وزمين!

    اي كسي كه هدايتم كردي ولي غافل ماندم، موعظه ام نمودي ولي سخت دل شدم…!


    پروردگارا!

    اي شنواي دانا!

    اي كسي كه در هنگام اضطرار، دعايم را مستجاب مي كني، ودرمواقع سختي پناهم هستي،

    واز لغزشهايم، درگذرنده…!


    پروردگارا!

    اي شنواي بينا!

    صبح را شب وشب را صبح مي كنم درحالي كه اعمالم اندك است، به گناهانم اعتراف دارم و

    به خطاهاي خويش اقرار مي كنم!

    مرا در حالي بميران كه كارهايم درست باشد…


    پروردگارا!

    اي برطرف كننده ي همّ و دوركننده ي غمّ!

    همّ مرا بر طرف كن وغمّ مرا زايل نما، مرا حفظ كن و پاكيزه ام نما…


    پروردگارا!

    اي تواناي قهار!

    ازتو مي خواهم وقتي به تو متوسل مي شوم، مرا به حال خود وامگذاري، وقتي تو را

    مي خوانم، مرا از درخانه ات محروم نسازي ونااميد باز نگرداني…

    پروردگارا!

    اي آمرزنده ي مهربان!

    از تو عذر خواهم به خاطر گناهاني كه مرا گرفتار كرده ومرا هلاك ساخته، از تو

    مي خواهم كه از گناهانم بگذري …!


    پروردگارا!

    اي پناهگاه امن!

    به سوي تو فرار مي كنم وازتو مي ترسم وبه تو استغاثه مي كنم، به تو اميد دارم

    و به سويت پناه مي برم، فقط از تو كمك مي خواهم…!


    پروردگارا!

    صداقت در توكل به خودت را به من عطا كن!


    پروردگارا!

    دنيا وآخرت را به خاطر شكر اندكم، بر من حرام مكن!


    پروردگارا!

    اي خداي خوبيها!

    ببخش بر من از رحمت ومهرباني هميشگي و توفيق دائمي ات، تا آن را نردبان

    ترقي به سوي رضايتت قرار دهم واز عذابت در امان بمانم…!

    اي مهربان ترين مهربانان!

     نظر دهید »

    الهی آمین

    04 مهر 1393 توسط ستاره طیب

     نظر دهید »

    پاداش کمک به همسر در خانه

    04 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلّم » فرمودند:

    « هر مردی که در خانه به همسرش کمک کند، خداوند به اندازه ی هر مویی که در بدن اوست، (پاداش) عبادت یک سال را به او می دهد که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را به عبادت به سر برده است».(بحارالانوار: ج6، ص187)

     نظر دهید »

    راز شهیدی که با پیکرش معبر سه کیلومتری ایجاد کرد

    04 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    بعضی از شهدا یه کارهایی کرده اند که آدم برای بازگویی اونها باید هزار تا قسم بخوره تا مردم باور کنند که بابا اینا راسته و توی بیداری بوده نه توی خواب. حکایت بعضی از حماسه ها، معمایی شده که کلید حل اونها فقط و فقط عشقه و بس.

    جعفر جهروتی زاده اولین فرمانده تخریب لشگر 27 محمد رسول الله(ص) از علی کفایی روایت می‌کرد و من هم مثل آدم های مات و مبهوت به دهنش نگاه میکردم. من هم خودم تخریبچی ام و بیگانه با این حرف ها نیستم و قبلا هم این حکایت رو از شهید حاج ناصر اربابیان فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) که در این عملیات حضور داشت شنیده بودم. اما باز هم عطش شنیدن داشتم. متاسفانه در فضای مجازی جای این حکایت های ناب خالیه. جوانها نسل امروز حق دارند که از علی کفایی بدونند. اما برای پیدا کردن گوهر هم باید تلاش کرد. حاج جعفر جهروتی زاده از عمق و حجم میدون مین ها و موانع دشمن در شمال فکه می‌گفت.

    شهید دین شعاری درکنار حاج جعفرجهروتی زاده

    او گفت: شهید حاج سعید مهتدی چند ساعت قبل از رفتن به ماموریتی که به همراه شهید احمد کاظمی به شهادتش انجامید من رو دید و گفت: حاج جعفر؛ برای من معماست که تخریبچی‌ها چه جوری اون شب تاریک عمق میدون مین رو معبر زدند؟! معبری که من با گردانم تا از اون رد شدیم به نفس نفس افتادیم. این یعنی عمق میدون مین و موانع بالای یک کیلومتر.

    جعفر جهروتی یه چیزی گفت که چشمم گرد شد. گفت عمق میدون مینی که بچه‌ها معبر زدند سه کیلومتر بود.

    نقشه میدان های مین منطقه عملیاتی والفجریک

    حاج جعفر گفت: در عملیات والفجریک تخریب لشگر27 دیگه گردان نبود بلکه ما تیپ تخریب داشتیم. سه گردان تخریبچی آماده شده بودند که هم معبر باز کنند. همه خط اول دشمن رو بشکنند. قرار بود که نیروها از سه معبر به عمق دشمن نفوذ کنند و بعد از نفوذ گسترش پیدا کنند و دشمن رو منهدم کنند.

    نقشه عملیات والفجریک

    ما در شمال فکه مقابل خودمون کانال های متعددی داشتیم که دشمن حفر کرده بود و داخلش رو با سیم خاردار پوشونده بود. رد شدن نفر از این کانال محال بود چه برسه به اینکه خواسته باشی یک گردان از اون عبور کنه. تنها راه عبور از این مانع انهدام سیم خاردارها بود.

    سردار شهید علی کفایی شیرمنش

    اون شب به یاد ماندنی که همه عالم ملک و ملکوت منتطر یک اتفاق بودند و همه ملائکه قلم به دست آماده ثبت یک حماسه شدند. گردان النصر تخریب لشگر 27 محمد رسول الله (ص) به فرماندهی علی کفایی مامور باز کردن یکی از این معابر و شکستن خط اول دشمن شد. بچه های گردان النصر در ساعات پایانی شب به پشت میدون مین رسیدند و کار معبر رو شروع کردند. عمق زیاد میدون مین و اتفاقاتی که در اون افتاد حدود 4 ساعت کشید تا به انتهای معبر و به کانالی رسیدند که مملو بود از سیم خاردار حلقوی. تقریبا معبر لو رفته بود و دشمن با آتشباری زیاد روی معبر سعی میکرد تلفات بگیره حتی گلوله آتش زایی داخل معبر خورد و یک تعداد از بچه ها داخل معبر سوختند. به کانال که رسیدند شهید علی کفایی خودش دست به کار شد.

    از سمت راست:شهید حاج محسن دین شعاری-شهید علی کفایی

    ما تخریبچی ها برای گذشتن از سیم خاردار و نفوذ به اون از سیم خاردار قطع کن استفاده میکنیم. اما این ابزار فقط برای قطع کردن چند توپ سیم خاردار حلقوی است نه برای قطع دهها سیم خاردار توپی که روی هم قرار گرفته. برای رد شدن از این حجم سیم خاردار باید از اژدر بنگال استفاده کرد. اون شب بچه های تخریب تعداد زیادی اژدر بردند و در باز کردن معبر از اونها استفاده شد. پای کانال که رسیدند دوتا اژدر مونده بود اما چاشنی و فیتیله تموم شده بود. کانال مملو از سیم خاردار بود. علی کفایی معطل نکرد داخل کانال شد و دو تا لوله اژدر بنگال رو سر هم کرد و زیر سیم خاردار های داخل کانال گذاشت. باید راه باز می‌شد و رزمنده ها عبور می‌کردند و دقایق و ثانیه ها حیاتی بود. اژدر که بدون چاشنی منفجر نمیشه. حتما باید چاشنی و قدری فتیله باروتی باشه که بعد از آتیش زدن سر فیتیله بتونی از محل انفجار فاصله بگیری. فقط یک راه برای انفجار اژدرها وجود داشت و علی کفایی همون رو عملی کرد. علی یک نارنجک بیشتر همراهش نبود. دهها کیلو مواد منفجره بود و گوشت و پوست و استخون فرمانده تخریب!

    علی نارنجکش رو از کمر باز کرد و ماسوره چاشنی رو خارج کرد و داخل اژدر بنگال گذاشت و با دو تا دستش چاشنی رو به مواد محکم کرد و بعد اهرم ماسوره رو رها کرد و شمرد: الله…محمد…علی…فاطمه…حسن…و حسین

    صدای انفجار و خالی شدن معبر از سیم خاردار. علی با بدن قطعه قطعه شده به معراج رفت. با شهادت فرمانده قهرمان گردان النصر قفل معبر شکست و مسیر باز شد و بچه ها به قلب دشمن زدند. روح سردار شهید علی کفایی شیر منش در صبح روز 22 فروردین 62 از فکه شمالی و منطقه ابوغریب به آسمان رفت و پیکر مطهرش بعد از یک هفته در گلزار شهدای تهران میهمان خاک شد. آدرس مزار این قهرمان: گلزار شهدای بهشت زهرا (س)- قطعه 28 ردیف 104 - شماره 3

    لوله های اژدر بنگال که هرکدام حاوی دهها کیلو مواد منفجره تی ان تی است

    اژدر بنگال (Bangalore torpedo) یک خرج انفجاری است که در انتهای یک تیوب با طول زیاد تعیبه شده که طول این تیوب قابل افزایش است. این ابزار توسط واحدهای مهندسی رزمی به منظور پاکسازی موانعی به کار می رود که پاکسازی آنها مستلزم نزدیک شدن و احتمال قرار گرفتن در معرض آتش دشمن است

    راوی : جعفر طهماسبی

     نظر دهید »

    شما کریمه ترین مریم کویر قمی

    29 شهریور 1393 توسط ستاره طیب

    از انجماد زمین می رهانی ام بانو

    به سمت آینه ها می کشانی ام بانو

    دلم به پنجره هایت دخیل می بندد

    شبی که منتظر مهربانی ام بانو

    مگر برای دلم عارفانه می خوانی

    که روبه روی خدا می نشانی ام بانو

    تمام خانه ات از عطر یاس لبریز است

    به مرز عشق و جنون می رسانی ام بانو

    شما کریمه ترین مریم کویر قمی

    سروش لحظه بی هم زبانی ام! بانو

     نظر دهید »

    حضرت معصومه -علیهاالسلام-

    29 شهریور 1393 توسط ستاره طیب

    حضرت معصومه -علیهاالسلام- از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارت‌نامه‌ی مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد».

    نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه -علیهاالسلام- که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، می‌فرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئله‌ای دارم. می‌فرماید: بنویس. می‌نویسد، ایشان پاسخ آن را می‌دهد، بعد که حضرت امام کاظم -علیه‌السلام- به خانه برمی‌گردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض می‌کند، حضرت می‌فرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ الله‏ُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است».

     

    اینها افراد عادی نبوده‌اند، خدا می‌داند این خاندان چه شخصیت‌هایی بوده‌اند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کرده‌اند، پس چه می‌گویند کسانی که این مطالب را درباره‌ی خود حضرت رسول -صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- هم خرافات می‌دانند! یا آن کس که ـ نعوذبالله ـ می‌گوید:«عَصای خَیرٌ مِنْ مُحَمدٍ!؛عصای من بهتر از محمد -صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- است».

    و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول -صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- ایستاده و می‌گوید: به جای ضریح، دست مرا ببوس!

     

    در محضر بهجت، ج2، ص137

     1 نظر

    خاکِ پاکِ حَرَمَت سُرمِه چشمانِ ما

    29 شهریور 1393 توسط ستاره طیب

     


    چهار رباعی از آیت الله العظمی صافی
    من خادم خادمان درگاه رضا
    درگاه عطا و کرم و جود و سخا
    درگاه امام هشتمین طور لقا
    سلطان سریر ارتضا نور خدا
    ________________________________________
    ما عبد حقیر حضرت مولاییم
    در خط ولا ثابت و پابرجاییم
    در روضه او اگر چه کم از موریم
    از دولت لطف و کرمش آقاییم
    ________________________________________
    ای گشته به زندان حوادث محبوس
    افتاده به خاک غم و محنت، مأیوس
    خواهی تو اگر نجات از بند بلا
    شو ملتجی از صدق به شاهنشه طوس
    ________________________________________
    ما را به سر از لطف تو افسر باشد
    هر روز ز بگذشته نکوتر باشد
    هر کس به ولای تو سرافراز شود
    پایش به سر گنبد اخضر باشد


    در یاد مایى
    راوى عبد الله بن ابراهیم غفارى تنگ دست بودم و روزگارم به سختى می گذشت.یکى از طلبکارهایم براى گرفتن پولش مرا در فشار گذاشته بود. به طرف صریا حرکت کردم تا امام رضا(ع) را ببینم. می ‏خواستم خواهش کنم که وساطت کنند از او بخواهد که مدتى صبر کنند
    زمانى که به خدمت امام رسیدم، مشغول صرف غذا بودند. مرا هم دعوت کرد تا چند لقمه‏اى بخورم. بعد از غذا، از هر درى سخن به میان آمد و من فراموش کردم که اصلا به چه منظورى به صریاء آمده بودم.مدتى که گذشت، حضرت رضا(ع)، اشاره کردند که گوشه سجاده‏اى را که در کنارم بود، بلند کنم. زیر سجاده، سیصد و چهل دینار بود. نوشته‏اى هم کنار پولها قرار داشت. یک روى آن نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على ولى الله». و در طرف دیگر آن هم این جملات راخواندم: «ما تو را فراموش نکرده‏ایم. با این پول قرضت را بپرداز! بقیه‏ اش هم خرجى خانواده‏ات است

    میهمان دوستى امام
    راوى: یکى از نزدیکان امام رضا(ع) مرد گفت: سفر سختى بود. یک ماه طول کشید امام رضا (ع) فرمودند:خوش آمدی. ـ ببخشید که دیر وقت رسیدم. بى‏پناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم.
    امام لبخند زدند و فرمودند: با ما تعارف نکن! ما خانواده‏اى میهمان دوست هسیتم.
    در این هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعله‏اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: شرمنده‏ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی ‏انداختم امام در حالى که با تکه پارچه‏اى، روغن را از دستش پاک مى‏کرد، فرمودند: ما خانواده ‏اى نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم
    شربت گوارا
    راوى: ابو هاشم جعفرى به سخنان امام گوش مى‏دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بیش تر مى‏کرد. تشنگى تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حیاى حضور امام، مانع از آن شد که صحبتشان را قطع کنم و آب بخواهم. در هیمن موقع امام کلامش را قطع کرد و فرمودند: ـ کمى آب بیاورید؟
    خادم امام ظرفى آب آورد و به دست ایشان داد. امام، براى این که من، بدون خجالت،آب بخورم، اول خودشان مقدارى از آب را نوشیدند وبعد ظرف را به طرف من دراز کردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشیدم.
    نه! نمی شد. اصلا نمى‏توانستم تحمل کنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابى تشنگى‏ام را از بین ببرد. تازه، بعد از یک بار آب خوردن درست نبود که دوباره تقاضاى آب کنم. این بار هم امام نگاهى به چهره‏ام کردند و حرفش را نیمه تمام گذاشت: کمى آرد و شکر و آب بیاورید.
    وقتى خادم براى امام رضا(ع) آرد و شکر و آب آورد، امام آرد را در آب ریخت و مقدارى هم شکر روى آن پاشید. امام برایم شربت درست کرده بود. نمى‏دانم از شرم بود یا از خوشحالى که تشکر را فراموش کردم. شاید در آن لحظه خودم را هم فراموش کرده بودم. با کلام امام رضا(ع) ناخود آگاه دستم به طرف ظرف شربت دراز کردم.
    شربت گوارایى است. بنوش ابوهاشم!… بنوش که تشنگی ‏ات را از بین می ‏برد

    گلیم کهنه اتاق
    راوى: نعمان بن سعد کنار امیر المؤمنین على(ع) نشسته بودم. امام نگاهى به من کردند و فرمودند:نعمان!… سال ها بعد، یکى از فرزندان من در خراسان با زهر کشنده‏اى شهید خواهد شد. اسم او مثل اسم من، على است. اسم پدرش هم مانند پسر «عمران» ، موسى است. این را بدان ! هر کس که قبر او را زیارت کند، خدا تمام گناهان قبل از زیارتش را خواهد بخشید… به خاطر پسرم على.
    حرف امام که تمام شد، سکوت کردم و به گلیم کهنه اتاق خیره شدم. با خودم گفتم: «این درست !… اما من چرا گناه کنم که به خاطر بخشش، امام رضا علیه السلام را زیارت کنم؟ باید به خاطر دلم و براى محبتم به اهل بیت(ع) او را زیارت کند.
    به امام نگاه کردم. انگار با لبخندش حرفم را تأیید می ‏کرد


    منبع: کتاب «دیوان خدا» نوشته نعیمه دوستدار

     1 نظر
    خوش آمدید یا صاحب الزمان ادرکنی یــا ابــاصـالــح المهـــدی ♡❤ آسمان دستان شما آبی فیروزه ای است ... امروز روز دعاست، و من در خیالم ایستاده ام رو به روی گنبدی که با آسمان یکی شده است. قلبم را می گذارم پیش شما،.. میان همه ی این فیروزه ای ها، برسانیدش دست خدا ┘◄ التماس دعا امام خوب من ... ♡❤ ♡❤ ♡❤
    یــا ابــاصـالــح المهـــدی ♡❤ آسمان دستان شما آبی فیروزه ای است ... امروز روز دعاست، و من در خیالم ایستاده ام رو به روی گنبدی که با آسمان یکی شده است. قلبم را می گذارم پیش شما،.. میان همه ی این فیروزه ای ها، برسانیدش دست خدا ┘◄ التماس دعا امام خوب من ... ♡❤ ♡❤ ♡❤

    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته

    بر محمد و آل محمد صلوات

    
    امور اقتصادی | تدبیر اقتصاد
    سرگرمی | پزشکی
    آفاق | بیست تولز
    کد صلوات شمار برای وبلاگ

    وصیتنامه شهدا

    وصیت شهدا

    آمار بازدید

    آمارگیر وبلاگ

    موضوعات

    • همه
    • بدون موضوع
    • بانوی کرامت
      • کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
      • کریمه اهل بیت
      • کريمه، کوثر کوير...
    • یا امام رضا...
      • بفرمایید زیارت
    • خداوند حجاب را از جنس محبت افرید
    • زندگینامه
    • حدیث
    • کتاب الکترونیکی
    • دعا
      • اهميت صلوات
    • مناجات
    • قرآن
    • حکیمانه
    • عالمان دین
    • رهبری
    • شهدا
    • مناسبتها
      • شب قدر
      • رمضان
      • روز قدس
      • ولادت امام حسن(ع)
      • ماه رجب
      • نوروز
      • دهه فجر
      • وفات حضرت معصومه سلام الله عليها
      • محرم
    • گزارش
    • داستان
    • دفاع مقدس
    • حماسه عاشورا
      • نقش زنان در حماسه عاشورا
      • یا لثارات الحسین ...
      • زیارت عاشورا
      • زنی که ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشید..
      • خانم تازه مسلمانی که پسرش را فداي امام حسین کرد
      • امر به معروف و نهی از منکر
      • آرزوی ما
    • رسول اعظم
    • پرسش از ما پاسخ از شما
    • دست نوشته
    • اجتماعی
      • شبکه های اجتماعی
    • دستان پیدا و پنهان تجاوز به یمن
      • توفان امید
      • بيداري اسلامي
      • تجاوز عربستان به یمن
      • بمب هاي خوشه اي
      • آل سعود خوشتن داري خود را از دست داد
    • نجم ثاقب
      • نقش بانوان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر سلام الله علیه
      • نقش زنان در دوران حکومت امام مهدي(عج)
      • زنان در انقلاب موعود(عج)
      • پيمان نامه با امام عصر(عج)
      • تعداد زنان در عصر ظهور
      • رجعت زنان در زمان حضرت مهدی علیه السلام
      • نقش زنان در قيام امام زمان(ع)
      • زنان در دوران ظهور
      • دكلمه
      • دلنوشته
      • از سلامتی مولامون غافل نشیم
    • زيارت مجازي
    • تبليغ
    • خانه دانلود
    • احکام شرعی حجت الاسلام سید مرتضی نقیب پور
      • نماز
      • وضو
    • بحث و گفتگو
    • بارداری
      • اعمال مشترک همه ی ماهها
    • فرزند پروري اسلامي

    آمار

    • امروز: 23
    • دیروز: 2
    • 7 روز قبل: 126
    • 1 ماه قبل: 658
    • کل بازدیدها: 80994
    • تماس

    آپلود نامحدود عکس و فایل

    آپلود نامحدود عکس و فایل

    آپلود عکس

    دریافت کد آپلود سنتر

    آپلود عكس

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری

    خبرنامه

    • خانه
    • اخیر
    • آرشیوها
    • موضوعات
    • آخرین نظرات

    جستجو

    قرآن آنلاین

    قرآن آنلاین
    http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس