قاصرم زمزمه عبدِ تو را
درِ گوش همه عالم و آدم بکنم
اینکه تو به من و ما و همه کون و مکان
نظر لطف خودت را کنی و در نزنم
به چه معناست دگر…
تو بگو این شود آیا به همان مقصدِ مقصود،سفر
چه بگویم که زبانم نتواند که بگوید همه آنکه به من دادی و من از پس آن میگذرم
به خودم آمده ام لیک! همان هم به نظر لطف تو انجام شدست
خدایا چه شدست
پرتوی مهر تو در من طنین افکندست
ولی افسوس که من پاسخ آن مهر گرانبار تو را همچنان در نم تاریک درونم به سکوتم دادم
چه شدست….
یا علی
لطفا قلم بنده را نقد بفرمایید
اگه دلگرمم کنید بازم دست به قلم میشم