نشسته ام در انتظاری غریبانه تا که شاید تلالو وجود تو در کمان بلند آسمانیت رخ نشان دهد و تارو پود غریبانه غم را یکی یکی پاره کند چه عجیب است منتظران،سرود و ترنم عشق مولایشان را در دریای خروشان انقلاب بی امان سر دهند وفارغ از همه درد و رنجها در خلوتگه خود تو را صدا زنند و چه شیرین است این انتظار!
جمعه های ظهور پیوندی ناگسستنی با آسمان دل زمینیان دارد آنهایی که سبد سبد گل عشق به پایت هدیه می کنند…
گلی که به باران مهربانیت آنقدر سیراب می شود که آن بلبلکان غریب به سرور برمی خیزند و بالهای کوچک خود راچتر بزرگیت قرار میدهند و ندای “انا احبک” سر می دهند…
گفته بودم دلگرمم کنید دست به قلم میشم مگه نه!
❀بفرمایید تقدیم نگاه های مهربان شما بازدیدکننده ها❀
☜نظر فراموش نشه لطفاً☞