در سینـه دلم گم شده تهمت به که بندم ؟
غیر از تو در این خانه کسی راه ندارد !
یا صاحب الزمان ! خودت میدونی که من خیلی رو دارم ، همه کار میکنم و بازهم میگم یا صاحب الزمان ، ولی چه کنم آقا ، اگه لطف تو نباشه ، اگه تو رو صدا نزنم ، پس چه کسی به من جواب میده ؟ چه کسی دست من رو میگیره .
یا صاحب الزمان من روحم مریضه ، کمک کنید دیگه بد نباشم .
یا صاحب الزمان اينقدر خجالت زده ام كه گاهی روم نمیشه حتی توی گرفتاریها صدات كنم . تو خلوت هر کاری كه دلم خواسته كردم بدون اينكه متوجه باشم یکی داره من رو میبینه . حتی یادم نمی افته که امام دارم . خودمو زدم به کوری .
گاهی اينقدر تو زندگي غرق ميشم و اینقدر سرگرمیها و اسباب دنیا منو سرگرم میکنه که یه غبار ، یه لکه سیاه میشینه رو قلبم . فقط وقتی دلم میگیره ، وقتی از همه جا میبرم ، وقتی از مردم نامروتی میبینم ، وقتی از دنیای کوچک دلم خسته میشم یادم می افته که تو صدامو میشنوی .
یا صاحب الزمان مي دونم كه اين خواسته من كمال پرروئیه ، ولی آخه من اراده ام ضعیفه ، زود گول میخورم . دلم هوائیه ، دلم به اختیار خودم نیست . خیلی زود گول زرق و برق دنیا رو میخورم .کاش باورم میشد دل جای خداست کاش باورم میشد دل حریم مقدس خداست. کاش می دونستم شکستن دل بیگناه شکستن حریم خداست.
یا صاحب الزمان من با هر گناهي که دل شما را ميشكنم ، بخدا و به خودت قسم خجلم
کاش میفهمیدم کارام حجابه. کاش دلم اسیر تن نبود. کاش … !
یا صاحب الزمان کاش دلم اینقدر لایق باشه که تو برا پاکیش دعا کنی .
یا صاحب الزمان به حال من بد هم دعا كنيد كه لياقت پيدا كنم وارد دسته خوبان بشم . اي مولا و مقتداي من بيا و با آمدنت مرهمي بر اين دل رنجديده باش ، هر چند رنجي كه شما از مشاهده اعمال من مي بيني ذره اي است در مقابل اقيانوسي بي كران . آقا جان من شرمنده ام ، من خجلم ، یک هفته هی گناه میکنم و بعد شب جمعه ای مي يام معذرت خواهی … !
آخه چقدر شرمندگی ، گاهی با خودم فکر میکنم که دیگه از من دل بریدی یا شاید اصلا دل نبسته بودی ، فکر میکنم دیگه نا امید شدی ، اما نه ! شما بزرگوارتر از اون هستي كه بخواهی با اين همه بي وفايي بهم محل نذاري!! شما وفا میکنین اما من هيچ وقت بهت وفادار نبودم !! نادونم آقا ! چيكار كنم ! اگه عقلم كار مي كرد كه دل حجت خدا رو نمی رنجوندم !!شما برام دعا کنید آقا ! كمكم كن که دیگه گناه نکنم ، نجاتم بده آقا تا برات بدرد بخور باشم و فدایی قدومتون .
مهدي جان با این همه گناه وقتي مي بينم همه التماس دعا مي گن شرمنده شون مي شم . از من میپرسن ، از آقا چه خبر ؟! ای خدا مردم چقدر ظاهر بین هستند ، همه فکر میکنن منم کسی ام ، همه فکر میکنن یه خبری هست ، راستی اگه خدا ستار العیوب نبود خدا میدونه مردم حتی نگاه هم به من نمی کردند
آقا جان تو را به مادرت زهرا (سلام الله عليها ) من را ببخش ،
يا صاحب الزمان من بدم ، ولي تو را خدا به حق همه خوبا منِ بد رو هم بخر .
هر شب جمعه رو به امیدی صبح میکنم و به خود می گویم که فردا دیگه روز ظهور است ولی جمعه های سوت و کور می آید و میرود ولی من همچنان منتظر روی توام آقا جان فرج تو ، فرج خود ماست ، دیدن روی تو آرزوی قلبی ماست …
گفته بودم چو بیائی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیائی
من همچنان در انتظار تو هستم،
در میانه راه زندگی و در جاده انتظار
بیراهه های زیادی را رفته ام ولی هنوز گم نشده ام .
به بن بست های زیادی برخوردم ولی هنوز ناامید نشده ام .
در جنگلهای زیادی زخمی شده ام، ولی هنوز از پا نیفتاده ام .
دستم را به دیواره های راه میگیرم و در تاریکی غیبت***، پیش میروم.
هزاران بار زمین می خورم و دوباره زمین می خورم.
ولی باز میروم و به امید گرمی حضور تو برمیخیزم
و دوباره نرم و آهسته به پیش میروم .
گاهی یک راه را چندین بار دور خود میچرخم و باز میروم و برمی گردم.
و گاهی ساعت ها بی حركت و ساکن خیره می مانم .
و در این مسیر تنها به خیال تو خوشم.
می دانم هنوز در ابتدای راهم.
جاده زندگی من سنگلاخ است و همیشه تاریک…
ولی هر از گاهی نوری روشن می شود
و راه را نشانم می دهد
و من تنها خسته ام از بی تو بودن
از تنهایی و غربت،
از انتظار