بي انتهاترين جاده دنيا،جاده محبت و معرفت است و كمتر كسي قادر به پيمودن تمامي آن است
آهاي شما كه آخر جاده اي سلام!
سلام سلام سلام
دلم خيلي براي وبلاگم تنگ شده بود.ممنونم از اونايي كه اومدن ونظر دادن و همچنين ممنونم از اونايي كه مطالبو ميخونن هر چند نظر ندادن
ببخشيد ديگه ما درگير مراسم ازدواجمون بوديم و بعدم مهمونداري از بنده هاي خدا….
اينه كه فرصت آنچناني پيدا نشد مطلب بذارم….يه خورده از مراسم ازدواجمون بگم بد نيست
عقد و عروسي تو شب ميلاد امام رضا(ع) برگزار شد.كارت دعوت نداشتيم و تلفني دعوت كرديم همه رو به صرف شام خونه خودمون…مولودي خوني داشتيم بدون آهنگ….
همه اومده بودن تو حياطم فرش انداخته بوديم از بس شلوغ شده بود خيلي با صفا بود ….
ما آتليه و خرجاي الكي نداشتيم. تنها فيلمبردارمون خواهر شوهرم بود كه بهش اطمينان داشتيم …اينم بگم هنوزم كه هنوزه پدرشوهر عزيزم اين كلامو كه من تو مراسم خواستگاري به عنوان تنها خواسته كليديم مطرحش كردم به ياد دارن و تحسينش ميكنن و اون اين بود كه لقمه حلال ميخوام….
به لطف خدا زندگي مشتركمون در جوار حرم امام رئوف آقا علي بن موسي الرضا آغاز شد…
بعد كه از حرم برگشتيم كنار مجتمعي كه قرار بود ما توي يكي از طبقاتش زندگي كينم يه گوسفندي ناز و تپل (حيووني)به پامون قرباني شد و بعد مادرشوهرمو اسفنددون به دست با اون زمزمه هايي كه زير لب ميكردن و خوشامدگوييهاشون ديدم كه كل فضاي مجتمع اين اسفند و ميبردن و دودشو به همه طبقات پخش ميكردن كليد آسانسورو زديم و وارد واحدمون شديم بعد ديديم يه مجلس كوچولو مادرشوهرم گرفتن و اقوامشونو دعوت كردن.حسابي خوش گذشت.غافلگير شده بوديم…..
آخرين باري كه به اتفاق همسر عزيزم حرم رفتيم جمعه شب بود نماز مغرب اونجا بوديم
بعد رفتيم تو صحن آزادي مقابل ايوون طلا نميدونيد چه حالي داشت….زمزمه هاي زيارت عاشو را و مراسم روضه خواني آقا ابا عبدلله هم قرين زيارت ما شد و حسابي به فيض رسيديم…ضريح رو اون شب از همه طرف بسته بودن نشد برم ….ولي آقا اينقدر مهربونن كه از دورم جواب سلاممونو ميدن
انگار يه طرحي چيدن براي منظم سازي صفوف زائرين تا همه زيارت حضرت نصيبشون بشه اينه كه فعلا نميشد بريم ضريح….
خدا به بانيهاي اين كار خير عوضشو بده.الهي امين!
دعاگوي همتون بودم
اگه شد عكس بگيرم براتون ميفرستم
يا حق