• خانه 
  • شهدا با شهدا 
  • تماس  
  • همه بدون موضوع بانوی کرامت 
      کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم کریمه اهل بیت کريمه، کوثر کوير... 
     یا امام رضا... 
      بفرمایید زیارت 
     خداوند حجاب را از جنس محبت افرید زندگینامه حدیث کتاب الکترونیکی دعا 
      اهميت صلوات 
     مناجات قرآن حکیمانه عالمان دین رهبری شهدا مناسبتها 
      شب قدر رمضان روز قدس ولادت امام حسن(ع) ماه رجب نوروز دهه فجر وفات حضرت معصومه سلام الله عليها محرم 
     گزارش داستان دفاع مقدسحماسه عاشورا 
      نقش زنان در حماسه عاشورا یا لثارات الحسین ... زیارت عاشورا زنی که ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشید.. خانم تازه مسلمانی که پسرش را فداي امام حسین کرد امر به معروف و نهی از منکر آرزوی ما 
     رسول اعظم پرسش از ما پاسخ از شما دست نوشته اجتماعی 
      شبکه های اجتماعی 
     دستان پیدا و پنهان تجاوز به یمن 
      توفان امید بيداري اسلامي تجاوز عربستان به یمن بمب هاي خوشه اي آل سعود خوشتن داري خود را از دست داد 
     نجم ثاقب 
      نقش بانوان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر سلام الله علیه نقش زنان در دوران حکومت امام مهدي(عج) زنان در انقلاب موعود(عج) پيمان نامه با امام عصر(عج) تعداد زنان در عصر ظهور رجعت زنان در زمان حضرت مهدی علیه السلام نقش زنان در قيام امام زمان(ع) زنان در دوران ظهور دكلمه دلنوشته از سلامتی مولامون غافل نشیم 
     زيارت مجازي تبليغ خانه دانلود احکام شرعی حجت الاسلام سید مرتضی نقیب پور 
      نماز وضو 
     بحث و گفتگو بارداری 
      اعمال مشترک همه ی ماهها 
     فرزند پروري اسلامي 
  • <-BlogTitle->

    <-BlogTitle->
    <-BlogDescription-> 
    قالب وبلاگ
    نويسندگان
    <-AuthorName->
    آخرين مطالب
    <-PostTitle->
    لینک دوستان
    قالب وبلاگ
    <-LinkTitle->
    قالب بلاگفا
    قالب های وبلاگ اسکین
    پيوندهای روزانه
    <-LinkTitle->
    قالب وبلاگ
    وبلاگ اسکین
    لینک های مفید
    اخبار ورزشی
    پنل پیام کوتاه
    
    پنل پیامک
    تزئینات داخلی | عسل چت
    <-PostTitle->
    <-PostContent->
    موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

    برچسب‌ها: <-TagName->

    ادامه مطلب
    [ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
    << مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    <-BlogAbout->
    موضوعات وب
    <-CategoryName->
    برچسب‌ ها
    <-TagName-> (<-TagCount->)
    آرشيو مطالب
    <-ArchiveTitle->
    لینک های مفید
    دانلود آهنگ جدید بابک جهانبخش
    حرکت کودک
    آتلیه عکاسی
    آق قلا
    انجمن فیزیک
    امکانات وب
    <-BlogCustomHtml->
    [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]
    • ریش
    • فراخوانی
    • دانلود رایگان
    دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

    دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

    <-BlogTitle->

    <-BlogTitle->
    <-BlogDescription->
    قالب وبلاگ
    <-PostTitle->
    <-PostContent->
    موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

    برچسب‌ها: <-TagName->

    دوست قرآنی

    منبع کد اهنگ

    بهترین کدها و بهترین دانلودها در

    پیغام ورود و خروج

    کد جاوا اسکریپت|خرید اینترنتی
    Online User

    نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - 32 سال انتظار و دوری از پیکر یکی از عزیزان که سال‌هاست از شهادتش اطمینان پیدا کرده‌اند، سختی‌های یک خانواده را می‌سازد. خانواده شهدای گمنام کنار افتخار شهادت عزیزشان، رنج دوری از او را نیز دوچندان تحمل می‌کنند. «شهید عباسعلی مختاری» سال 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید، اما پیکرش مفقود شد. تا اینکه در جریان تفحص پیکر بی‌نشانش کشف شد و به‌عنوان شهید گمنام 6 سال قبل در دانشگاه پیام نور تهران به خاک سپرده شد، اما آزمایش DNA در روزهای اخیر نوید خوبی برای خانواده‌اش داشت، این که آن کسی که در مزار شهید گمنامِ پیام نور خفته است همان عباسعلی مختاری است که در 22سالگی با آن همت آهنین به میدان جهاد روانه شد. این خانواده اصفهانی از زرین‌شهر اصفهان کیلومترها را می‌پیمایند تا بعد از 32 سال شهیدشان را در تهران ملاقات کنند، و ناگفته‌های بسیاری از شهیدشان دارند.

    جمشید مختاری برادر شهید تازه‌شناسایی شده دانشگاه پیام‌نور از برادر شهیدش روایت می‌کند و می‌گوید: من 5 سال از برادرم کوچک‌تر بودم، رابطه‌ای بسیار صمیمانه و نزدیک بود، شش ماه بعد از شهادتش به جبهه رفتم و در همان گردانی که برادرم در آن مفقود شد مشغول شدم تا اینکه جنگ تمام شد.

    توصیه همیشگی‌اش پیروی از امام(ره) و انقلاب بود/ برای دفاع از مظلوم پیشرو بود

    جمشید مختاری رابطه خاصی را که میان او و برادر شهیدش وجود داشت این‌طور توصیف می‌کند: رابطه برادری ما رابطه خاصی بود. من پنج سال از عباسعلی کوچک‌تر بودم. او همیشه ما را به پیروی از امام و انقلاب توصیه و به نماز اول وقت، انجام واجبات و دوری از محرمات دعوت می‌کرد. برای همه‌مان در خانواده الگو بود. ورزشکار بود؛ قدرت بدنی بالایی داشت؛ به همین خاطر همیشه برای دفاع از مظلومین پیشرو بود و این را به همه ما گوشزد می‌کرد. خیلی مهربان و دوست‌داشتنی بود، این اخلاق بین همه دوستان و اقوامش زبانزد بود.

    نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    سایت ساجد - 32 سال انتظار و دوری از پیکر یکی از عزیزان که سال‌هاست از شهادتش اطمینان پیدا کرده‌اند، سختی‌های یک خانواده را می‌سازد. خانواده شهدای گمنام کنار افتخار شهادت عزیزشان، رنج دوری از او را نیز دوچندان تحمل می‌کنند. «شهید عباسعلی مختاری» سال 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید، اما پیکرش مفقود شد. تا اینکه در جریان تفحص پیکر بی‌نشانش کشف شد و به‌عنوان شهید گمنام 6 سال قبل در دانشگاه پیام نور تهران به خاک سپرده شد، اما آزمایش DNA در روزهای اخیر نوید خوبی برای خانواده‌اش داشت، این که آن کسی که در مزار شهید گمنامِ پیام نور خفته است همان عباسعلی مختاری است که در 22سالگی با آن همت آهنین به میدان جهاد روانه شد. این خانواده اصفهانی از زرین‌شهر اصفهان کیلومترها را می‌پیمایند تا بعد از 32 سال شهیدشان را در تهران ملاقات کنند، و ناگفته‌های بسیاری از شهیدشان دارند.

    جمشید مختاری برادر شهید تازه‌شناسایی شده دانشگاه پیام‌نور از برادر شهیدش روایت می‌کند و می‌گوید: من 5 سال از برادرم کوچک‌تر بودم، رابطه‌ای بسیار صمیمانه و نزدیک بود، شش ماه بعد از شهادتش به جبهه رفتم و در همان گردانی که برادرم در آن مفقود شد مشغول شدم تا اینکه جنگ تمام شد.

    توصیه همیشگی‌اش پیروی از امام(ره) و انقلاب بود/ برای دفاع از مظلوم پیشرو بود

    جمشید مختاری رابطه خاصی را که میان او و برادر شهیدش وجود داشت این‌طور توصیف می‌کند: رابطه برادری ما رابطه خاصی بود. من پنج سال از عباسعلی کوچک‌تر بودم. او همیشه ما را به پیروی از امام و انقلاب توصیه و به نماز اول وقت، انجام واجبات و دوری از محرمات دعوت می‌کرد. برای همه‌مان در خانواده الگو بود. ورزشکار بود؛ قدرت بدنی بالایی داشت؛ به همین خاطر همیشه برای دفاع از مظلومین پیشرو بود و این را به همه ما گوشزد می‌کرد. خیلی مهربان و دوست‌داشتنی بود، این اخلاق بین همه دوستان و اقوامش زبانزد بود.

    نمی‌گذاریم پا روی خون شهدا بگذارند/ در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که پیکرم بعد از سال‌ها دوری بازمی‌گردد

    برادر شهید عباسعلی مختاری در ادامه سخنانش می‌گوید: ما می‌دانستیم او شهید شده است اما مفقود الاثر بود. شهادت حقش بود و به حقش هم رسید. در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود: پیکرم گم و بعد از سال‌ها پیدا می‌شود. عاشق امام و انقلاب بود. همیشه از خدا می‌خواست بعد از پیروزی به شهادت برسد. من به این شهید افتخار می‌کنم و راهش را هم ادامه می‌دهم. نمی‌گذاریم کسانی که می‌خواهند پا روی خون شهدا بگذارند اهداف نادرست‌شان محقق شود.

    با اصابت گلوله تانک به شهادت رسید/ پذیرفتن خبر شهادت برای همه ما سخت بود

    او به نحوه شهادت برادرش اشاره می‌کند و می‌گوید: عباسعلی در عملیات رمضان سال 61 منطقه شلمچه شرق بصره شهید شد. یکی از هم‌رزمانش با شهید پنج شش متر فاصله داشته که ایشان به شهادت می‌رسد و از طریق اصابت گلوله تانک این اتفاق می‌افتد. همان موقع هم که به ما خبر را دادند، برای شهید در بوستان شهدا مزاری گرفتیم ولی مراسمی برگزار نکردیم. منتظر بودیم پیکرش پیدا شود. با اینکه به ما گفتند شهید شده و ما هم خبر شهادت را شنیده بودیم اما قبول کردن شهادت برای خواهران و برادران شهید سخت بود.

    مادرم می‌گفت: نمی‌خواهم زنده باشم تا استخوان‌های پسرم را ببینم

    مختاری انتظار پدر و مادرش در این سال‌های انتظار را توصیف می‌کند و می‌گوید: پدرم 67ساله و مادرم 69ساله بود که فوت شد. مادرم از غم پسرش دق کرد. سال 89 بعد از آزمایش DNA می‌گفت نمی‌خواهم زنده باشم که استخوان‌های پسرم را برایم بیاورند، من می‌خواهم زودتر از آن بروم. پدرم هم 15 سال پیش فوت کرد. سال‌های انتظار برای همه ما خیلی سخت بود، و این سختی قطعاً برای پدر و مادر مضاعف می‌شود. این سی سال یک طرف، و این هفته‌ای که به ما خبر شناسایی‌شدنش را دادند یک طرف دیگر، تا به تهران بیاییم خیلی زمان دیر می‌گذشت.

    او معتقد است توصیه خاص و همیشگی برادر شهیدش پشتیبانی از امام و انقلاب ادامه دادن راه شهدا بود. او برای دیگر خانواده‌هایی که به‌انتظار شهید گمنام‌شان در هجران و دوری به سر می‌برند، دعا کرد تا مثل آن‌ها از این انتظار رهایی یافته از شهیدشان خبری به دست آورند.

    برادر شهید عباسعلی مختاری درمورد اینکه دوست دارد برادر شهیدش در دانشگاه پیام نور بماند یا به زادگاهش بازگردد، می‌گوید: قطعاً شهید به‌خواست خودش به اینجا آمده، اگر خودش نمی‌خواست اینجا نمی‌آمد. به‌نظر من نباید آرامش شهید را به هم زد، همین جا بماند بهتر است، او اینجا غریب نیست.

    منبع: تسنیم

     2 نظر

    واقعه کربلا در ایران تکرار نشد

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - در طول جنگ تحمیلی رزمندگان اسلام موفق به اسارت گروه زیادی از بعثی ها شدند و این موضوع در اواخر جنگ، به نگرانی مهمی برای عراقی ها تبدیل شده بود. رزمندگان بر اساس فرامین دین مبین، رفتاری کاملا انسانی و اسلامی با اسرای عراقی داشتند. آنچه می بینید، فقط چند قاب از این رفتار انسان دوستانه است…

     1 نظر

    هدیه حاج همت به یک نوجوان/ پوتینی که در دل یک فرمانده جا نشد

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    سایت ساجد - شهید همت در جبهه‌های جنگ علیه باطل رابطه خیلی خوب و برادرانه‌ای با رزمندگان داشت.

    از همین رو برآن شدیم تا با بیان خاطراتی از کتاب “معلم فراری” به خاطراتی بر اساس زندگی این شهید بزرگوار بپردازیم.

    پای بزرگ

    حاج همت از ساختمان فرماندهی خارج می‌شود و پوتین‌هایش را پا می‌کند. کربلایی هم به دنبال او بیرون می‌آید. حاج همت در حالی که بند پوتین‌هایش را می‌بندد، می‌گوید: «آقا جان، ‌اگر کاری نداری، ‌چند روز دیگر پیش ما بمان.»

    کربلایی می‌گوید: «مادرت تنهاست. این دفعه زن و بچه‌ات را آوردم به دیدنت، دفعه بعد مادرت را می‌آورم. حالا که تو نمی‌توانی بیایی خانه، ‌ما باید بیاییم جبهه.»

    کربلایی در حین حرف زدن متوجه پوتین‌های کهنه و رنگ و رفته حاج همت می‌شود. حاج همت با شرمندگی می‌گوید: «شرمنده‌ام از اینکه باعث زحمت شما شدم… من یک صحبت کوتاه با بچه‌های لشکر دارم بعد می‌آیم بدرقه‌تان می‌کنم.»

    حاج همت خداحافظی می‌کند و می‌رود. کربلایی که هنوز از فکر پوتین‌های او بیرون نیامده متوجه خداحافظی‌اش نمی‌شود.‌‌ همان لحظه، اکبر هم از ساختمان خارج می‌شود. کربلایی با ناراحتی جلوی او را می‌گیرد و می‌گوید: «اکبر آقا مگر دولت به رزمنده‌ها کفش و لباس نمی‌دهد؟»

    اکبر که متوجه منظور کربلایی شده، سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «کربلایی، ‌ به خدا من یکی زبانم مو درآورد بس که به حاجی گفتم پوتین‌هایت را عوض کن، بهش می‌گویم ناسلامتی تو فرمانده لشکری با آدم‌های مهم نشست و برخواست می‌کنی، ‌ خوب نیست این پوتین‌ها را پایت می‌کنی…. والله به گوشش فرو نمی‌رود که نمی‌رود.»

    - خوب، حرف حسابش چیست؟

    - حرف حسابش این است که می‌گوید یک فرمانده باید خودش را با کمترین نیرو‌هایش مقایسه کند، ‌من باید همرنگ بسیجی‌ها باشم.

    کربلایی می‌گوید: «خودم درستش می‌کنم اگر یک جفت کفش نو به پایش نکردم هر چه می‌خواهی بگو، من پدرش هستم اگر از من حرف شنوی نداشته باشد پس از کی می‌خواهد داشته باشد؟»

    وقتی حاج همت سخنرانی می‌کند، ‌همه احساس لذت می‌کنند. یک لشکر رزمنده در زمین صبحگاه پادگان دو کوهه خبردار ایستاده‌اند و به حرف‌های او گوش می‌دهند. آفتاب سوزان خوزستان، ‌همان قدر که تن دوازده هزار نیرو را داغ می‌کند، ‌تن حاج همت و دیگر فرماندهان را هم داغ کرده. هیچ کس زیر سایه‌بان نیست. هیچ فرماندهی، ‌کفش و لباس نو‌تر از کفش و لباس رزمنده‌ها نپوشیده. حاج همت، ‌فقط حالا که به تنهایی در برابر یک لشکر نیرو ایستاده، معلوم است که فرمانده لشکر است. اگر بعد از سخنرانی قاطی جمعیت شود، هیچ کس فرمانده بودن او را از ظاهر تشخیص نخواهد داد.

    یک بار او همین پوتین‌ها را برای وصله دوزی به کفاش داد. اکبر متوجه شد. یک جفت پوتین نو از تدارکات لشکر گرفت و آن‌ها را به کفاش داد تا به جای پوتین‌های کهنه به همت بدهد. سپس پوتین‌های کهنه را از کفاش گرفت و گفت: « به صاحب این پوتین‌ها بگو درشان تو نیست کفش‌های میرزا نوروزی را به پا کنی.»

    حاج همت وقتی آمد، خیلی دلخور شد. پوتین‌های نو را نگرفت و به جای آن، دمپایی به پا کرد. اکبر که دید حریف او نمی‌شود، ‌پوتین‌های وصله دارش را بازگرداند.

    حالا اکبر نگران کربلایی است. می‌ترسد حاج همت، ‌حرف پدرش را هم زمین بزند؛ یا حرف پدرش را بپذیرد؛ اما از آن پس همیشه شرمسار نیرو‌ها باشد!

    کربلایی رو به حاج همت می‌گوید: «دوست دارم یک بار دیگر مثل بچگی‌هایت دستت را بگیرم ببرم بازار و یک جفت کتانی واسه‌ات بخرم. ناسلامتی هنوز پسرمی. هر چند فرمانده لشکری، اما برای من هنوز پسرمی.»

    کربلایی و اکبر، ‌منتظر پاسخ حاج همت‌اند. حاج همت می‌گوید: «باشه. من حاضرم. شما همیشه حق پدری گردن من داری آقاجان.»

    کربلایی، ‌پیشانی همت را بوسیده، ‌ با خوشحالی می‌گوید: «رحمت به آن شیری که خوردی. پس بلند شو، ‌معطلش نکن. من باید زود برگردم اصفهان.»

    اکبر از تعجب نزدیک است شاخ در بیاورد. هیچ وقت تا به حال حاج همت را این قدر گوش به فرمان ندیده بود.

    او مثل بچه‌‌ای اختیارش را داده به کربلایی. کربلایی هم یک جفت کتانی برای او خرید. آن‌گاه سوار ماشین یونس شدند و به طرف پادگان بازگشتند.

    آنها به پادگان نزدیک می‌شوند. اکبر به لحظه‌ای فکر می‌کند که بچه‌ها در گوشی به هم می‌گویند:"حاجی کتانی نو به پا کرده! چرا؟ چون فرمانده لشکر است…”

    حاج همت، مدام به عقب برمی‌گردد و به نوجوان نگاه می‌کند. کربلایی متوجه نگاه‌های او شده، کنجکاوانه نگاهش را دنبال می‌کند. اکبر وقتی نگاه آن دو را می‌بیند، نوجوان را در آینه از نظر می‌گذارند. ناگهان چشم او به پوتین‌های کهنه و رنگ و رو رفته نوجوان می‌افتد. اکبر، منظور حاج همت را از نگاه‌ها می‌فهمد. می‌خواهد چیزی بگوید که کربلایی می‌زند روی داشبورد و می‌گوید: “نگه‌دار اکبر آقا.”

    -نگه دارم؟ واسه چی؟!

    - تو نگه دارَ، حاجی خودش می‌گوید واسه چی.

    اکبر ترمز می‌کند. کربلایی، رو به حاج همت می‌کند و با لبخند می‌گوید: “پدر باشم و نفهم تو دل پسرم چی می‌گذرد؟! حالا برای اینکه راحتت کنم، می‌گویم وظیفه من تا همین‌جا بود که انجام دادم. از تو هم ممنونم که حرفم را زمین نزدی و به خاطر احترام به من، مقام خودت را زیرپا گذاشتی. از حالا به بعد، تصمیم با خودت است. هرکاری دوست داری، بکن.،… من راضی‌ام.”

    حرف کربلایی آبی است که روی آتش حاج همت می‌ریزد. از ته دل می‌خندد. کربلایی را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد. آن‌گاه کتانی ها را از پا در می‌آورد و به سراغ نوجوان می‌رود.

    اکبر و کربلایی، صدای حاج همت را می‌شنوند که می‌گوید: “این کتانی ها داشت پایم را داغان می‌کرد. مانده بودم چه کارش کنم که خدا تو را رساند.”

    برمی‌گردد و درحالی که پوتینهای رنگ و رو رفته‌اش را به پا می‌کند، می‌گوید: “اصلا پاهای من ساخته شده برای همین پوتینها، خدا بده برکت…”

    لحظه‌ای بعد، حاج همت با همان پوتین‌ها سوار ماشین می‌شود.

    ماشین، جاده پادگان را پیش می‌رود.

    منبع: باشگاه خبرنگاران

     نظر دهید »

    بیشتر بدانیم...

    29 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    یکی از مهم ترین جنگ های معاصر، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که در ایران، با نام های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی و جنگ هشت‌ساله یاد می شود و در جوامع اعراب با نام‌های قادسیه صدام و جنگ اول خلیج فارس شناخته می‌شود. این جنگ با دستور صدام حسین و حمله نیروهای نظامی عراق در شهریور ۱۳۵۹ به ایران آغاز شد و پس از ۸ سال جنگ، بالاخره با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ به پایان رسید.


    شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
    وقوع پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در سال ۱۳۵۷، در منطقه خاورمیانه، تغییرات اساسی به وجود آورد که مهم ترین آن شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق، علیه ایران بود. در آن سال ها که رییس جمهورعراق یعنی صدام حسین، به دنبال توسعه قدرت خود در منطقه بود به فکر براندازی دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران برآمد. البته باید خاطرنشان کرد؛ ریشه توسعه طلبی کشورعراق به دوران حکومت صفویه و پیدایش اختلاف مرزی بین ایران و عراق و ادعای عراق بر حاکمیت خوزستان می رسید.
    رژیم سرنگون شده ی عراق در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به محض مشاهده سقوط رژیم پهلوی و تضعیف موقعیت آمریکا در ایران، فرصت را برای یک حمله نظامی مناسب دید و دست به تحریکات مرزی زد و عنوان کرد که خوزستان جزیی از عراق است.
    به دنبال این ادعا، دولت عراق‌ در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ با تسلیم‌ یادداشتی‌ رسمی‌ به‌ سفارت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در بغداد، اعلام‌ کرد که‌ اعلامیه‌ الجزایر و عهدنامه‌های‌ مربوط‌ به‌ مرز مشترک‌ و حسن‌ همجواری‌ و ۳ پروتکل‌ و پیوست‌های‌ آن‌ و دیگر موافقت‌نامه‌ها و یادداشت‌های‌ انضمامی‌ به‌ این‌ عهدنامه‌ را یک جا و یک‌ جانبه‌ فسخ‌ کرده‌ است‌. پس از این اقدام، صدام حسین در مقابل دوربین های تلویزیون عراق، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که در آن عراق حاکمیت ایران بر خوزستان را به رسمیت شناخته بود را پاره کرد و در ۳۱ شهریور همین سال هواپیماهای اشغالگر عراقی شهرهای خرمشهر و آبادان را به رگبار گلوله بستند و بدین ترتیب جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق با به کارگیری توان نظامی و با عبور از مرزهای بین المللی و تجاوز به خاک سرزمین ایران آغاز شد. رژیم بعث عراق که فکر می کرد پیروز میدان است به اشغال خرمشهر و و محورهای جنوبی ایران پرداخت، اما پس از گذشت مدت زمان کوتاهی، رزمندگان ایرانی در پی فرمان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، با تمام قوا به مقابله با تجاوز اشغالگران پرداختند و توانستند، به ترتیب خرمشهر را در ۳ خرداد ۱۳۶۱، محورهای جنوب ایران را در ۲۳ تیر ۱۳۶۱ و منطقه سومار را در تاریخ ۹ مهر ۱۳۶۱ آزاد کنند و شهر «مندلی» عراق را به تصرف خود گیرند. تصرف خاک مندلی در عراق تنها بخش تصرفی توسط نیروهای ایرانی نبود، بلکه رزمندگان ایرانی در تاریخ ۹ آبان ۱۳۶۲، طبق یک برنامه ریزی دقیق نظامی تا نزدیکی بصره پیشروی کردند.
    در این جنگ ارتش اشغالگر عراق، نه تنها به طور گسترده از جنگ افزارهای شیمیایی علیه کردهای سرزمین خود استفاده می کردند بلکه از این ادوات مرگبار بر مردم و نظامیان ایران نیز استفاده کردند. براساس برخی آمار منتشره؛ در طول جنگ، ارتش عراق با استفاده از سلاح‌های شیمیایی حدود ۱۰۰ هزار، مرد، زن و کودک را به قتل رساند.
    با تمام فراز و نشیب های موجود در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، سرانجام قطعنامه ۵۹۸، که هشتمین قطنامه شورای امنیت سازمان از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به سرزمین ایران به شمار می رفت در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با قبول جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید. قطع نامه های قبلی به علت جهت گیری های ناعادلانه در طول جنگ، از سوی ایران رد می شد ولی این قطعنامه به دلیل داشتن نکات مثبت مورد موافقت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
    شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذرماه ۱۳۷۰ ، طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد و عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود.
    همچنین؛ بدنبال پذیرش قطع نامه ۵۹۸، مبادلهٔ اسیران بین دو کشور نیز از تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ آغاز شد و جریان تبادل اسیران بین دو کشور حدود ۱۲ سال به طول انجامید. آخرین گروه اسرای جنگی ایرانی و عراقی در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۱۳۸۱ به طور همزمان مبادله شدند.

    بدین ترتیب هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه، با تمام فراز و نشیب های فروانی که داشت با قبول آتش بس از سوی ایران به اتمام رسید، ولی با این حال، با گذشت سال ها، هنوز یاد و خاطرات رشادت ها و فداکاری های زنان و مردان این مرز شهید پرور هنوز در خاطره ها باقی مانده و خواهد ماند. به همین منظور برای گرامی داشت یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس، هفته آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یعنی ۳۱ شهریور تا ۷ مهرماه را در تقویم جمهوری اسلامی ایران، هفته دفاع مقدس نامگذاری کرده اند.
    متن قطع نامه ۵۹۸:
    شوراي امنيت، با تأييد مجدد قطعنامه 582 خود به سال1986 ميلادي ، با ابراز نگراني عميق از اين كه علي رغم در خواستهايش براي آتش بس، منازعه بين ايران و عراق به شدت سابق با تلفات شديد انساني و تخريب مادي ادامه دارد، با ابراز تأسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنين با ابراز تأسف از بمباران مراكز صرفاً مسكوني غيرنظامي، حملات به كشتيراني بي طرف يا هواپيماهاي كشوري، نقض قوانين بين المللي انسان دوستانه و ديگر قوانين ناظر بر درگيري مسلحانه، بويژه كاربرد سلاحهاي شيميايي برخلاف الزامات پروتكل 1925 ژنو، با ابراز نگراني عميق نسبت به احتمال تشديد و گسترش بيشتر منازعه، مصمم گرديد به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق خاتمه بخشد، معتقد شد كه مي بايد يك راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار بين ايران و عراق به دست آيد.
    با يادآوري مفاد منشور ملل متحد، به ويژه تعهد همه دُوَل عضو به حل اختلافات بين المللي خود از راه هاي مسالمت آميز به نحوي كه صلح و امنيت بين المللي و عدالت به مخاطره نيفتد، با حكم به اين كه در منازعه ما بين ايران و عراق زمينه صلح حاصل شده است، با اقدام براساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد:
    1ـ خواستار آن است كه به عنوان يك قدم اوليه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاكره، ايران و عراق يك آتش بس فوري را رعايت كرده، به تمامي عمليات نظامي در زمين، دريا و هوا خاتمه داده و تمامي نيروهاي خود را بدون درنگ به مرزهاي شناخته شده بين المللي بازگردانند.
    2ـ از دبيركل درخواست مي كند كه يك تيم ناظر ملل متحد را براي بررسي، تأييد و نظارت بر آتش بس و عقب نشيني نيروها اعزام نمايد و همچنين از دبيركل درخواست مي نمايد با مشورت طرفين درگير، تدابير لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شوراي امنيت ارائه نمايد.
    3ـ مصرانه مي خواهد اسراي جنگي آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال كنوني، براساس كنوانسيون سوم ژنو 12 اوت 1949، بدون تأخير به كشور خود بازگردانده شوند.

    فرماندهان شهید
    وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پس از پیرزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، دومین رویداد مهم تاریخ معاصر این به شمار می رود. هرچند که؛ با تجاور وحشیانه ارتش بعث عراق به سرزمین پهناور ایران خسارات های جانی و مالی فراوانی را در پی داشت ولی در عین حال، این وریداد به جهانیان نشان داد که ملت ایران در هر شرایط و سختی حاضر به عقب نشینی از مقابل متجاوزان و ظالمان نخواهد بود و حضور گسترده و داوطلبانه اقشار مختلف مردم به ویژه دانش آموزان و دانشجویان در کنار نیروهای ارتش و نیروهای مسلح در میدان جنگ هشت ساله تحمیلی عراق علیه ایران، خود محکم ترین سند این ادعا است. ادامه مطلب

     

    عملیات ها
    شروع تهاجمات سراسری رژیم بعث عراق به خاک ایران در سال ۱۳۵۹، با بمب باران تهران و ۱۹ شهر دیگر ایران آغاز شد و به دنبال آن، ده ها لشکر پیاده و زرهی عراق از راه های مرزی وارد خاک ایران شدند و فعالیت ها و عملیات های نظامی گسترده ای در مناطق غرب، شمال غرب و جنوب ایران انجام دادند.
    نیروهای عراقی در روزهای آغازین جنگ تحمیلی؛ در جبهه های شمال غرب یعنی کردستان و آذربایجان، به دلیل حضور فعال سپاه تنها به تقویت استحکامات و تصرف چند ارتفاع مرزی سوق الجیشی اکتفا کردند….

    ادامه »

     نظر دهید »

    راز شهیدی که با پیکرش معبر سه کیلومتری ایجاد کرد

    04 مهر 1393 توسط ستاره طیب

    بعضی از شهدا یه کارهایی کرده اند که آدم برای بازگویی اونها باید هزار تا قسم بخوره تا مردم باور کنند که بابا اینا راسته و توی بیداری بوده نه توی خواب. حکایت بعضی از حماسه ها، معمایی شده که کلید حل اونها فقط و فقط عشقه و بس.

    جعفر جهروتی زاده اولین فرمانده تخریب لشگر 27 محمد رسول الله(ص) از علی کفایی روایت می‌کرد و من هم مثل آدم های مات و مبهوت به دهنش نگاه میکردم. من هم خودم تخریبچی ام و بیگانه با این حرف ها نیستم و قبلا هم این حکایت رو از شهید حاج ناصر اربابیان فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) که در این عملیات حضور داشت شنیده بودم. اما باز هم عطش شنیدن داشتم. متاسفانه در فضای مجازی جای این حکایت های ناب خالیه. جوانها نسل امروز حق دارند که از علی کفایی بدونند. اما برای پیدا کردن گوهر هم باید تلاش کرد. حاج جعفر جهروتی زاده از عمق و حجم میدون مین ها و موانع دشمن در شمال فکه می‌گفت.

    شهید دین شعاری درکنار حاج جعفرجهروتی زاده

    او گفت: شهید حاج سعید مهتدی چند ساعت قبل از رفتن به ماموریتی که به همراه شهید احمد کاظمی به شهادتش انجامید من رو دید و گفت: حاج جعفر؛ برای من معماست که تخریبچی‌ها چه جوری اون شب تاریک عمق میدون مین رو معبر زدند؟! معبری که من با گردانم تا از اون رد شدیم به نفس نفس افتادیم. این یعنی عمق میدون مین و موانع بالای یک کیلومتر.

    جعفر جهروتی یه چیزی گفت که چشمم گرد شد. گفت عمق میدون مینی که بچه‌ها معبر زدند سه کیلومتر بود.

    نقشه میدان های مین منطقه عملیاتی والفجریک

    حاج جعفر گفت: در عملیات والفجریک تخریب لشگر27 دیگه گردان نبود بلکه ما تیپ تخریب داشتیم. سه گردان تخریبچی آماده شده بودند که هم معبر باز کنند. همه خط اول دشمن رو بشکنند. قرار بود که نیروها از سه معبر به عمق دشمن نفوذ کنند و بعد از نفوذ گسترش پیدا کنند و دشمن رو منهدم کنند.

    نقشه عملیات والفجریک

    ما در شمال فکه مقابل خودمون کانال های متعددی داشتیم که دشمن حفر کرده بود و داخلش رو با سیم خاردار پوشونده بود. رد شدن نفر از این کانال محال بود چه برسه به اینکه خواسته باشی یک گردان از اون عبور کنه. تنها راه عبور از این مانع انهدام سیم خاردارها بود.

    سردار شهید علی کفایی شیرمنش

    اون شب به یاد ماندنی که همه عالم ملک و ملکوت منتطر یک اتفاق بودند و همه ملائکه قلم به دست آماده ثبت یک حماسه شدند. گردان النصر تخریب لشگر 27 محمد رسول الله (ص) به فرماندهی علی کفایی مامور باز کردن یکی از این معابر و شکستن خط اول دشمن شد. بچه های گردان النصر در ساعات پایانی شب به پشت میدون مین رسیدند و کار معبر رو شروع کردند. عمق زیاد میدون مین و اتفاقاتی که در اون افتاد حدود 4 ساعت کشید تا به انتهای معبر و به کانالی رسیدند که مملو بود از سیم خاردار حلقوی. تقریبا معبر لو رفته بود و دشمن با آتشباری زیاد روی معبر سعی میکرد تلفات بگیره حتی گلوله آتش زایی داخل معبر خورد و یک تعداد از بچه ها داخل معبر سوختند. به کانال که رسیدند شهید علی کفایی خودش دست به کار شد.

    از سمت راست:شهید حاج محسن دین شعاری-شهید علی کفایی

    ما تخریبچی ها برای گذشتن از سیم خاردار و نفوذ به اون از سیم خاردار قطع کن استفاده میکنیم. اما این ابزار فقط برای قطع کردن چند توپ سیم خاردار حلقوی است نه برای قطع دهها سیم خاردار توپی که روی هم قرار گرفته. برای رد شدن از این حجم سیم خاردار باید از اژدر بنگال استفاده کرد. اون شب بچه های تخریب تعداد زیادی اژدر بردند و در باز کردن معبر از اونها استفاده شد. پای کانال که رسیدند دوتا اژدر مونده بود اما چاشنی و فیتیله تموم شده بود. کانال مملو از سیم خاردار بود. علی کفایی معطل نکرد داخل کانال شد و دو تا لوله اژدر بنگال رو سر هم کرد و زیر سیم خاردار های داخل کانال گذاشت. باید راه باز می‌شد و رزمنده ها عبور می‌کردند و دقایق و ثانیه ها حیاتی بود. اژدر که بدون چاشنی منفجر نمیشه. حتما باید چاشنی و قدری فتیله باروتی باشه که بعد از آتیش زدن سر فیتیله بتونی از محل انفجار فاصله بگیری. فقط یک راه برای انفجار اژدرها وجود داشت و علی کفایی همون رو عملی کرد. علی یک نارنجک بیشتر همراهش نبود. دهها کیلو مواد منفجره بود و گوشت و پوست و استخون فرمانده تخریب!

    علی نارنجکش رو از کمر باز کرد و ماسوره چاشنی رو خارج کرد و داخل اژدر بنگال گذاشت و با دو تا دستش چاشنی رو به مواد محکم کرد و بعد اهرم ماسوره رو رها کرد و شمرد: الله…محمد…علی…فاطمه…حسن…و حسین

    صدای انفجار و خالی شدن معبر از سیم خاردار. علی با بدن قطعه قطعه شده به معراج رفت. با شهادت فرمانده قهرمان گردان النصر قفل معبر شکست و مسیر باز شد و بچه ها به قلب دشمن زدند. روح سردار شهید علی کفایی شیر منش در صبح روز 22 فروردین 62 از فکه شمالی و منطقه ابوغریب به آسمان رفت و پیکر مطهرش بعد از یک هفته در گلزار شهدای تهران میهمان خاک شد. آدرس مزار این قهرمان: گلزار شهدای بهشت زهرا (س)- قطعه 28 ردیف 104 - شماره 3

    لوله های اژدر بنگال که هرکدام حاوی دهها کیلو مواد منفجره تی ان تی است

    اژدر بنگال (Bangalore torpedo) یک خرج انفجاری است که در انتهای یک تیوب با طول زیاد تعیبه شده که طول این تیوب قابل افزایش است. این ابزار توسط واحدهای مهندسی رزمی به منظور پاکسازی موانعی به کار می رود که پاکسازی آنها مستلزم نزدیک شدن و احتمال قرار گرفتن در معرض آتش دشمن است

    راوی : جعفر طهماسبی

     نظر دهید »
    خوش آمدید یا صاحب الزمان ادرکنی یــا ابــاصـالــح المهـــدی ♡❤ آسمان دستان شما آبی فیروزه ای است ... امروز روز دعاست، و من در خیالم ایستاده ام رو به روی گنبدی که با آسمان یکی شده است. قلبم را می گذارم پیش شما،.. میان همه ی این فیروزه ای ها، برسانیدش دست خدا ┘◄ التماس دعا امام خوب من ... ♡❤ ♡❤ ♡❤
    یــا ابــاصـالــح المهـــدی ♡❤ آسمان دستان شما آبی فیروزه ای است ... امروز روز دعاست، و من در خیالم ایستاده ام رو به روی گنبدی که با آسمان یکی شده است. قلبم را می گذارم پیش شما،.. میان همه ی این فیروزه ای ها، برسانیدش دست خدا ┘◄ التماس دعا امام خوب من ... ♡❤ ♡❤ ♡❤

    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته

    بر محمد و آل محمد صلوات

    
    امور اقتصادی | تدبیر اقتصاد
    سرگرمی | پزشکی
    آفاق | بیست تولز
    کد صلوات شمار برای وبلاگ

    وصیتنامه شهدا

    وصیت شهدا

    آمار بازدید

    آمارگیر وبلاگ

    موضوعات

    • همه
    • بدون موضوع
    • بانوی کرامت
      • کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
      • کریمه اهل بیت
      • کريمه، کوثر کوير...
    • یا امام رضا...
      • بفرمایید زیارت
    • خداوند حجاب را از جنس محبت افرید
    • زندگینامه
    • حدیث
    • کتاب الکترونیکی
    • دعا
      • اهميت صلوات
    • مناجات
    • قرآن
    • حکیمانه
    • عالمان دین
    • رهبری
    • شهدا
    • مناسبتها
      • شب قدر
      • رمضان
      • روز قدس
      • ولادت امام حسن(ع)
      • ماه رجب
      • نوروز
      • دهه فجر
      • وفات حضرت معصومه سلام الله عليها
      • محرم
    • گزارش
    • داستان
    • دفاع مقدس
    • حماسه عاشورا
      • نقش زنان در حماسه عاشورا
      • یا لثارات الحسین ...
      • زیارت عاشورا
      • زنی که ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشید..
      • خانم تازه مسلمانی که پسرش را فداي امام حسین کرد
      • امر به معروف و نهی از منکر
      • آرزوی ما
    • رسول اعظم
    • پرسش از ما پاسخ از شما
    • دست نوشته
    • اجتماعی
      • شبکه های اجتماعی
    • دستان پیدا و پنهان تجاوز به یمن
      • توفان امید
      • بيداري اسلامي
      • تجاوز عربستان به یمن
      • بمب هاي خوشه اي
      • آل سعود خوشتن داري خود را از دست داد
    • نجم ثاقب
      • نقش بانوان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر سلام الله علیه
      • نقش زنان در دوران حکومت امام مهدي(عج)
      • زنان در انقلاب موعود(عج)
      • پيمان نامه با امام عصر(عج)
      • تعداد زنان در عصر ظهور
      • رجعت زنان در زمان حضرت مهدی علیه السلام
      • نقش زنان در قيام امام زمان(ع)
      • زنان در دوران ظهور
      • دكلمه
      • دلنوشته
      • از سلامتی مولامون غافل نشیم
    • زيارت مجازي
    • تبليغ
    • خانه دانلود
    • احکام شرعی حجت الاسلام سید مرتضی نقیب پور
      • نماز
      • وضو
    • بحث و گفتگو
    • بارداری
      • اعمال مشترک همه ی ماهها
    • فرزند پروري اسلامي

    آمار

    • امروز: 52
    • دیروز: 2
    • 7 روز قبل: 126
    • 1 ماه قبل: 658
    • کل بازدیدها: 80994
    • تماس

    آپلود نامحدود عکس و فایل

    آپلود نامحدود عکس و فایل

    آپلود عکس

    دریافت کد آپلود سنتر

    آپلود عكس

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری

    خبرنامه

    • خانه
    • اخیر
    • آرشیوها
    • موضوعات
    • آخرین نظرات

    جستجو

    قرآن آنلاین

    قرآن آنلاین
    http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس