
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه رب العالمین والصلوة و السّلام علی سید الانبیاء و المرسلین،أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهم کن لولیک الحجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعۀ و فی کل ساعۀ ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلًا و عیناً حتی تسکنه أرضک طوعاً و تمته فیهاً طویلًا. السلام علیک یااباعبداللّه و علی الارواح التی حلّت بفنائک.

شهادت مولا ابی عبدالله و فرزندان و یاران بزرگوارش را به پیشگاه مقدس ولی عصر-عجل اللّه تعالی فرجه الشریف- مقام معظم رهبري، مراجع تقلید و همه شیفتگان مکتب حسینی تسلیت میگوییم، و امیدواریم خداي متعال به ما توفیق بدهد که در دنیا و آخرت پیرو راستین آن حضرت باشیم. به دنبال سؤالهایی که درباره ي عاشورا و قیام ابی عبدالله مطرح شده بود، سؤالی را به این صورت طرح کردم که، با توجه به هدف قیام آن حضرت که طلب اصلاح در امت پیامبر صلی الله علیهو آله و امر به معروف و نهی از منکر عنوان شده، آیا روشی که سیدالشهداء علیهالسلام انتخاب کردند وبه شهادت ایشان منتهی شد، مصداق اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر است یا خیر؟ و آیا حضرت علیه السلام به هدفی که ازقیام و انقلاب داشتند، نایل شدند یا نه؟ میخواهم بحثی نسبتا تحلیلی و تا حدي فنی رامطرح کنم. ممکن است تا حدودي این بحث براي بعضی سنگین باشد، ولی با توجه به این که بخش عظیمی ازشرکت کنندگان را فضلاي حوزه تشکیل میدهند، و سایرین هم بحمد اللّه در پرتو انقلاب سطح علمیشان بسیار بالاآمده و آمادگی بررسی و تحلیل این مسائل را حتی در حد سطوح علمی دارند، سعی خواهم کرد اي مسأله را با توضیحات نسبتاًروشنی به عرض برسانم، اگر بعضاً اصطلاحات علمی استفاده شد، معذور بدارید. میدانیم امر به معروف و نهی از منکر که به عنوان یک تکلیف عام در رساله هاي عملیه ذکر شده و گویندگان احکام در مجالس آموزش میدهند، شرایط و مراتبی دارد و باتوجه به شرایط و مراتب این سؤال مطرح میشود که اقدامی که سیدالشهداء علیه السلام انجام دادند، چگونه امر به معروفی بود، اینکار با امر به معروفی که ما میشناسیم مطابقت نمیکند. بنابر آنچه در رسائل عملیه گفته شده، اگر امر به معروف موجب ضرر وحتی در مورد خوف ضرر باشد، تکلیف ساقط میشود؛ اما در مورد سیدالشهداء علیهالسلام در حالی که ضرر یقینی بود ایشان اقدام به این کار کرد، این چگونه امر به معروفی است؟ براي این که مفهوم امر به معروف و نهی از منکر و کاربرد آن را در روایات بیشترمورد دقت قرار دهیم، باید توجه داشت که امر به معروف یعنی وادار کردن دیگران به این که تکالیف واجب خود را انجام دهند، واین وادار کردن مراتبی دارد. اگر بخواهید کسی را به انجام کاري وادار کنید، باید این کار را طی مراحل مختلف انجام دهید. اولین موردي که ممکن است با آن مواجه شوید، نوجوانان هستند، کسانی که تازه به تکلیف رسیده اند.
—————————————————————————————-
آذرخشی دیگر از آسمان کربلا ،مجموعه سخنرانیهاي محمدتقی مصباح یزدي
شما میخواهید به عنوان امر به معروف و نهي از منکر به کسي که تازه به تکليف رسيده و هنوز درست نماز خواندن را نياموخته است، نماز را ياد دهيد، اين نوعي
امر به معروف است که به آن تعليم جاهل ميگويند. اما اگر بعد از اين که ياد گرفت، گاهي سستي و تنبلي ميکند، بعض اوقات
نمازش قضا ميشود، صبح دير از خواب بلند ميشود، و شما او را تشويق کنيد که نماز را به موقع بخواند، اين هم نوع ديگري از امر
به معروف است. پس امر به معروف دو مصداق روشن دارد، اول اين که کسي علم نداشته باشد و شما بايد به او ياد بدهيد، تفاوتي
نميکند که در موردي حکم را نداند يا موضوع آن را، نماز خواندن بلد نيست، يا نميداند که نماز واجب است، البته نماز مثال
خوبي نيست و همه ميدانند که واجب است، اما بعضي از تکاليف هست که همه از وجوب آن آگاه نيستند. آموزش احکام و
مسائل نوعي امر به معروف است. اما اصطلاح امر به معروف به خودي خود شامل تعليم جاهل نميشود و اگر به تعليم
جاهل توسعه داده ميشود، با توجه به وسعت ملاك آن است؛ يعني ملاکي که خداي متعال به خاطر آن امر به معروف را واجب
کرده شامل کسي هم که علم ندارد ميشود و بايد به او ياد داد؛ البته مفهوم اصلي امر به معروف اين نيست. از طرف ديگر کسي که
ميداند بايد نماز خواند، با مسائل آن هم به خوبي آشناست، گاهي در فضا و شرايطي است که نماز از ارزش اجتماعي بالايي
برخوردار بوده و ترك آن گناهي بزرگ و ضد ارزش به شمار ميرود؛ لذا، اگر به کسي بگويند بينماز، براي او از هر ناسزايي
بدتر است؛ من به خاطر دارم زماني که کوچک بودم، يکي از فحشهايي که در جامعه آن روز گفته ميشد اين بود که ميگفتند
فلاني تارك الصلاة است، باور کنيد اين از هر فحشي که در مورد جنايات و اعمال شنيع گفته ميشد بدتر بود؛ يک وقت جو
جامعه اين گونه است، اگر به کسي بگوييد، نماز نخوانده است، سرش را پايين مياندازد و پيشاني در هم ميکشد که چرا
فهميدهاند نمازم ترك شده است و از اين کار خجالت ميکشد. اگر به او چنين گفتيد او عذرخواهي ميکند و ميگويد ببخشيد،
فراموش کردم يا عذري داشتم، بالاخره گفتهي شما در او تأثير ميکند و براي او موعظه و پندي ميشود، او هم متّعظ ميشود.
درروايات آمده است که «، اِنَّما يؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ ينْهي عَنِ الْمُنْکَرِ مُؤْمِنُ فَيتَّعِظُ أَوْ جاهِلٌ فَيتَعَلَّم 1»
گاهي مؤمني امر به معروف و نهي از منکر ميشود و او متّعظ شده، قبول ميکند، و گاهي جاهل است و نميداند، اگر به او گفته شود، ياد ميگيرد. اما گاهي شرايطي
پيش مي آيد که فضاي فرهنگي حاکم بر جامعه، اسلامي نيست، امر واجبي را که ميخواهيد به آن امر کنيد اصلًا ارزش تلقي
نميشود، ترك آن هم ضد ارزش نيست، شرايط به گونهاي شده است، که اگر به کسي بگويي چرا فلان کار را انجام ميدهي،
فوري با گردن فرازي ميگويد دلم نميخواهد! به تو چه! مگر فضولي! به او ميگويي اين احکام خلاف شرع است، انقلاب شده
است براي اين که احکام شرع پياده شود، مردم به خاطر اجرا شدن احکام اسلام صدها هزار شهيد دادند؛ جواب ميدهد بيخود
شهيد دادند! من دلم نميخواهد! کمي اصرار کنيد، علناً به اسلام هم بد ميگويد. خيليها گفتهاند که اگر ما اسلام را نخواسته
باشيم، بايد چه کسي را ببينيم! دائم ميگوييد جمهوري اسلامي! جمهوري اسلامي را تو سر ما ميزنيد! حالا اگر
اسلامش را نخواستيم بايد چه کسي را ببينيم! جو فرهنگي طوري ميشود که تظاهر به مخالفت با اسلام ديگر زشت نيست؛ آشکار
است، ديگر کسي شرم نميکند، يا لااقل بعضيها شرم نميکنند که بگويند ما مخالف اسلام هستيم؛ بالاتر از اين هم هست که
گاهي اشاره کردهام و دوست ندارم تکرار کنم. خوب، در اين جا چه بايد کرد؟ شرايط حاکم بر جامعه در زمان سيدالشهداء
عليهالسلام چنين شرايطي بود؛ احکام قطعي اسلام ترك ميشد؛ حدود الهي تعطيل شده بود، کسي که کانديداي خلافت بود
معروف به شرب خمر بود، معاويه ميخواست فرزندش يزيد را به عنوان خليفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي کند، يعني در
جامعه ي اسلامي شخصيت بعد از پيامبر (ص) باشد؛ و اين کسي بود که مردم ميدانستند شارب الخمر است، صحبت از يک بار و
دو بار و چند بار نبود، بلکه عادت به شرب خمر داشت، و اين مسأله اي علني بود، براي مردم مخفي نبود، و ساير احکام اسلامي
يکي پس از ديگري مورد ترديد و انکار قرار ميگرفت و علناً مطرود ميشد؛ ريختن خون مسلمانها خيلي ساده شده بود، اگر کسي
مخالف حکومت بود، به راحتی او را میکشتند؛ و بسیاري از فسادهاي دیگر که در جامعه آن روز رخ داده بود.
با این شرایط، اگرسیدالشهداء (ع) بین مردم می آمدند و میگفتند مردم خمس بدهید، زکات بدهید، حدود الهی را رعایت بکنید، شرب خمر نکنید،
این موعظهها براي کسی که معروف به شرب خمر است چه فایدهاي داشت؟ مردم آگاهانه و دانسته با یزیدي که شارب الخمر است
بیعت کردند. فقط شرب خمر نبود، موارد دیگري هم بود، کارهاي دیگري که امروز هم در جامعهي اسلامی ما در حال مد شدن
است، میمون بازي! سگ بازي! یزید چنین شخصی بود؛ این شخصیت میخواهد به جاي پیامبر (ص) بنشیند، دستوراتش مثل
دستورات پیامبر (ص) واجب الاطاعۀ و احکامش احکام خدا باشد! اینگونه بود که حضرت علیه السلام فرمود« فَعَلی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلیت الْاُمَۀُ بِراع مِثْلِ یزید 2»
اگر مردم به کسی مانند یزید مبتلا شوند، دیگر فاتحه ي اسلام را باید خواند، دیگر چیزي براي اسلام باقی نخواهد ماند. البته در اواخر زمان معاویه هم جز ظواهر محدودي از اسلام باقی نمانده بود، اما به هر حال به گونه اي نبود که اشخاص به راحتی تظاهر به فسق کنند و مردم آن را بپسندند. ولی اگر بنا شد کسی که خودش « شارب الخمر است«خلیفه ي مسلمین»
بشود، آیا او بر شارب الخمر حد جاري خواهد کرد؟ حال، اگر در این جا کسی بخواهد امر به معروف کند،
باید چه کند؟ آیا باید بگوییم امر به معروف در این شرایط تعطیل شود و اصلًا تکلیفی در چنین موردي نیست؟ اگر فعل حرام در
جامعه واقع میشود، همهي مردم مسؤولند؛ چون امر به معروف واجب کفایی است، اگر ده نفر دیدند گناهی انجام میشود، هر ده
نفر مکلفنند و اگر یک نفر به معروف امر کند، از بقیه ساقط میشود. اما اگر هیچ کدام این کار را انجام ندادند، هر ده نفر
مسؤولند. معناي این مسأله این است که اگر گناه کبیرهاي به صورت علنی، در جامعه انجام میگیرد تمام کسانی که اطلاع پیدا
کنند مکلّف به امر به معروف هستند، و اگر این کار را نکنند همه به جهنم میروند. البته این قدر متیقن مسأله است، حکم امر بهبحارالانوار، ج 100 ، ص 71 ، باب 1، روایت 3
معروف در مورد گناه مخفی، بماند.
——————————————————
1.بحارالانوار، ج 100 ، ص 71 ، باب 1، روایت 3
2.بحارالانوار، ج 44 ، ص 326 ، باب37 . روایت 2