نقش زنان در حکومت امام زمان(علیه السلام)یکى دیگر از مهم ترین و سرنوشت سازترین حرکت ها و وقایع جهان بشرى، انقلاب حضرت مهدى(علیه السلام) است و سزاوار است بدانیم زنان در این قضیه مهم، چه نقشى ایفا مى کنند و چه مسؤولیتى بر عهده دارند. بر اساس برخى از روایات، حضور و نقش این زنان از نظر زمان و موقعیت، چند صورت دارد:
1. حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانى که به محضر امام زمان(علیه السلام) مى شتابند، کسانى اند که در آن ایام مى زیسته اند و همانند دیگر یاران امام(علیه السلام)، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام(علیه السلام) مى رسند. در این باره از امام باقر(علیه السلام) در بیان بعضى از نشانه هاى ظهور، مى فرماید: «و یجىء والله ثلاث مئة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امرأة یجتمعون بمکة على غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف یتبع بعضهم بعضها و هى الآیة التى قال اللّه: (این ما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً ان الله على کل شىء قدیر.)1؛
«به خدا سوگند، 313 نفر مى آیند که پنجاه تن از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلى در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد این است معناى آیه شریفه: هر جا باشید خداوند همه شما را حاضر مى کند، زیرا او بر هر کارى توانا است».
نکته شگفت در این روایت، این است که از 313 نفر که گرد حضرت جمع مى شوند، پنجاه تن ایشان زن هستند. این افراد جزء همان 313 یار اصلى هستند؛ زیرا اولا امام(علیه السلام) مى فرماید: «فیهم»؛ یعنى، در این عده پنجاه زن مى باشد. دوم اینکه شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد، مرد هستند و این کلمه از باب فزونى عدد مردان چنین ذکر شده است. سوم اینکه اگر مقصود همراهى خارج از این عده بود، امام(علیه السلام) مى فرمود: «معهم»، نه اینکه بفرماید: «فیهم»؛ زیرا این 313 تن مانند عدد اصحاب بدر، بر شمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالى رتبه، از نظر مقام و قدرت در حد بسیار بالایى اند. بنابراین اگر بگوییم: آنان جز همان 313 تن هستند، رتبه و موقعیت ویژه اى براى آنان قائل شده و اگر در زمره یاران دیگر حضرت هستند، از امتیاز کمترى برخوردارند.
2. رجعت زنان
سومین گروه از یاوران حضرت بقیة الله، زنانى اند که خداوند به برکت ظهور امام زمان(علیه السلام) آنان را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دسته اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است. البته این اعتقاد مسلم شیعه است که هم زمان با ظهور مهدى آل محمد(علیهم السلام)، برخى از پیامبران (مانند حضرت خاتم الانبیا) و معصومین (همانند امیر مؤمنان(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)) و برخى از مؤمنان حقیقى و پیروان اهل بیت(علیهم السلام) به اذن پروردگار زنده خواهند شد و بار دیگر به دنیا باز خواهند گشت. بازگشت این عده، نه تنها غیرممکن نیست؛ بلکه از نظر قرآن کریم این پدیده امرى مسلم است که آیات متعددى از آن سخن گفته است.2
سید مرتضى(رحمه الله) در این باره مى نویسد: علت اینکه شیعه عقیده دارد: خداوند در موقع ظهور امام زمان(علیه السلام) برخى از مردگان را زنده مى کند، این است که به ثواب یارى امام زمان(علیه السلام) نائل آیند و دولت حق آل محمد را که در انتظار آن بوده اند، از نزدیک شاهد باشند و تا انتقام عده اى از ظالمان را به چشم ببینند و از ظهور حق و اعتلاى کلمه توحید لذت ببرند.3
در منابع معتبر اسلامى، نام سیزده زن ذکر شده که به هنگام ظهور قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله)زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان(علیه السلام) به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران، خواهند پرداخت.
طبرى در دلائل الامامة، از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «همراه قائم آل محمد(علیهم السلام) سیزده زن خواهند بود، گفتم: آنان را براى چه کارى مى خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنان را بیان فرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى،ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانة ماشطة، ام خالد جهنیه».4
آنان هر کدام در زمان هاى مختلف زندگى مى کردند؛ پس با هم رجعت خواهند کرد و خداوند براى قدردانى از آنان، به برکت امام زمان(علیه السلام) آنها را زنده خواهد کرد.
امام صادق(علیه السلام) در این روایت از میان سیزده زن، فقط نام نه نفر را ذکر مى کند. در کتاب خصایص فاطمى به نام نسیبه، دختر کعب مازنیه و در کتاب منتخب البصائر به نام وتیره و أحبشیه اشاره شده است.
بحث مهم اینکه در معارف شیعى، «رجعت»، براى مؤمنان یک مقام ممتاز و ویژه است که شامل هرکس نمى شود؛ مگر اینکه لیاقت این سعادت عظیم را به دست آورده باشد. مسلماً کسانى که بهاى آن را پرداخته اند، به این مقام نائل خواهند آمد.
برخى از آنان همچون صیانه، مادر چند شهید بودند و خود با وضعى جانسوز به شهادت رسیدند. برخى دیگر چون سمیه، در راه دفاع از عقیده اسلامى خود، سخت ترین شکنجه ها را تحمل نموده و تا پاى جان از عقیده خود دفاع کردند. گروهى دیگر همچون ام خالد نعمت تندرستى پیکر را براى حفظ پیکر اسلام، بر خود حرام کردند و جانباز شدند.
برخى دیگر، افتخار دایگى رهبر امت اسلامى و تربیت فرزندان لایق را داشتند و خود نیز از معنویتى برخوردار بودند که زبانزد خاص و عام بوده جمعى دیگر از خانواده شهیدانى اند که خود پیکر نیمه جان عزیزانشان را حمل کردند. آرى، آنان دل سوختگانى اند که با انجام آن رشادت ها ثابت کردند که مى توانند گوشه اى از بار سنگین حکومت جهانى اسلامى را بر دوش کشند. اکنون به معرفى برخى از آنها مى پردازیم.
1ـ2. صیانه ماشطه
در کتاب خصائص فاطمیه آمده است: در دولت مهدى(علیه السلام) سیزده زن براى معالجه زخمیان، زنده شده و به دنیا باز مى گردند که یکى از آنان صیانه است که
همسر حزقیل و آرایشگر دختر فرعون بوده است. شوهرش حزقیل پسر عموى فرعون و گنجینه دار وى بوده است. او مؤمن خاندان فرعون بود و به پیامبر زمانش موسى(علیه السلام) ایمان داشت.5
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «در شب معراج، در مسیر بین مکه معظمه و مسجد اقصى، ناگهان بوى خوشى به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییده بودم. از جبرئیل پرسیدم: این بوى خوش چیست؟ گفت: اى رسول خدا! همسر حزقیل به حضرت موسى بن عمران ایمان آورده بود و ایمان خود را پنهان مى کرد. عمل او آرایشگرى در حرمسراى فرعون بود. روزى مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بى اختیار گفت: «بسم الله». دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش مى کنى؟ گفت: نه؛ بلکه آن کسى را ستایش مى کنم که پدر تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت و گفت: زنى که در خانه ما آرایشگر است، به موسى ایمان دارد.
فرعون او را احضار کرد و گفت: مگر به خدایى من اعتراف ندارى؟ صیانه گفت: هرگز، من از خداى حقیقى دست نمى کشم و تو را پرستش نمى کنم. فرعون دستور داد: تنور مسى را بر افروختند و چون آن تنور سرخ شد، دستور داد همه بچه هاى آن زن را در حضور او در آتش انداختند. زمانى که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند و در آتش افکنند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان از دین اظهار برائت و بیزارى کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد و گفت: اى مادر! صبر کن که تو راه حق را مى پیمایى. فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند و تا روز قیامت این بوى خوش، از این زمین استشمام مى شود…».6
آرى او از زنانى است که زنده مى شود و به دنیا باز مى گردد و در رکاب حضرت مهدى(عج) انجام وظیفه مى کند.
2ـ2. سمیه، مادر عمار یاسر
سمیه هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید. بدین سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجه ها را بر او روا داشت. او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند. وى نخست آنها را مجبور کرد که به پیامبر خدا دشنام دهند؛ اما آنان حاضر به چنین کارى نشدند. او نیز زره آهنى به سمیه و یاسر پوشانید و آنها را در آفتاب سوزان نگه داشت. پیامبر(صلى الله علیه وآله) که گاه از کنارشان عبور مى کرد، آنان را به صبر و مقاومت سفارش مى نمود و مى فرمود: «صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنة»7؛ «اى خاندان یاسر! صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است». سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتى وارد ساخت وایشان را به شهادت رساند.
خداوند این زن را به پاداش صبر و مجاهدتى که در راه اعتلاى اسلام، نشان داد و بدترین شکنجه ها را از دشمن خدا تحمل کرد؛ در ایام ظهور مهدى آل محمد(صلى الله علیه وآله) زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببیند و در لشکر ولى خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.
3ـ2. امّ خالد
هنگامى که استاندار عراق، یوسف بن عمر، زید بن على را در شهر کوفه به شهادت رسانید، دست امّ خالد را نیز به جرم تشیع و تمایل به قیام زید قطع کرد. ابو بصیر مى گوید: «خدمت امام صادق(علیه السلام) بودیم که امّ خالد با دست بریده شده آمد. حضرت فرمود: اى ابا بصیر! آیا میل دارى سخن امّ خالد را بشنوى؟ عرض کردم: آرى و به آن شادمان مى گردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرف شد و سخنانى عرضه داشت. من او را در کمال فصاحت و بلاغت یافتم. حضرت(علیه السلام)نیز در مساله ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت».8
مسأله مهمى که مى توان به روشنى از سرگذشت او حس کرد، این است که اراده خداوند متعال بر این بوده است که اگر کسى در کمال غربت و گمنامى به حق روى کرد و در دین خدا ثابت قدم بود؛ خداوند نیز در کنار اجرها و پاداش هاى اخروى، او را شهره جهان مى گرداند و جزء یاوران بزرگ ترین واقعه انسانى (حکومت مهدى موعود) قرار مى دهد.
آخرین سخن
با در نظر گرفتن اطلاق ادله انتظار فرج (افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل)9 و یا روایت امام صادق(علیه السلام) در دعاى عهد10 ـ که هم زن و هم مرد را به طور مساوى در بر مى گیرد ـ زنان نیز همچون مردان در صف منتظران حضرت حجت قرار دارند. آنچه از روایات و معارف دینى استفاده مى شود، انقلاب حضرت حجت با حضور یاران و سربازان مؤمن و عاشق صورت مى پذیرد و با در نظر گرفتن نقش تربیت در امر شخصیت انسانى و اینکه بیشترین بار تربیت به دوش زنان است، روشن مى شود که اگر بر فرض هیچ زنى هم در نهضت و قیام حضرت حجت(عج) حضور نداشته باشد؛ تمام مردان آن صحنه با تلاش و تربیت زنان لیاقت حضور پیدا کرده اند. این را مى توان علاوه بر نقش حضور شخصى، یک حضور جدى لحاظ کرد.
جاى دارد در اینجا سخن امام خمینى(رحمه الله) را زینت بخش کلام خود کنیم که: «زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن، مرد به معراج مى رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است».11
پی نوشت ها :
—————————————————
1. بحارالانوار، ج 52، ص 222.
2. بقره، آیات 243 و 259.
3. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 1 ص 511.
4. دلائل الامامة، ص 260.
5. ریاحین الشریعة، ج 5، ص 153؛ خصائص فاطمیه، ص 343.
6. منهاج الدموع، ص 93؛ به نقل از: نجم الدین طبسى، چشم اندازى به حکومت مهدى(علیه السلام)، ص 71.
7. اسد الغابه، ج 5، ص 481؛ ریاحین الشریعه، ج 4، ص 353.
8. معجم رجال الحدیث، ج 14 صص 23 و 108 و 176؛ ریاحین الشریعه، ج 3، ص 381.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 122.
10. مفاتیح الجنان.
11. کلام امام، دفتر سوم، زن، ص 111.